خلاصة:
فرقه دروزیه انشعابی از اسماعیلیه است که در مصر و در سده ٥ هجری بر اساس اعتقاد به الوهیت الحاکم بامر الله ششمین خلیفه فاطمی شکل گرفت . اصلی ترین اعتقاداتشان به روایت از مهمترین کتابشان یعنی« رسائل الحکمه » عبارتند از : خلقت وحدود دعوت ، الوهیت قائل شدن برای حاکم ،تقمص ، قیامت ، غیبت و رجعت و نسخ ادیان و شرایع و نیز احکام فقهی و اخلاقی . این تحقیق به روش کتابخانه ای تهیه و طی آن تلاش شده است با تبیین باورهای زیر بنایی دروزیان و با استناد به ادله عقلی و نقلی به نقد آرای ایشان بپردازد. از مجموع بررسی های به عمل آمده می توان نتیجه گرفت علمای امامیه غلو را مردود دانسته و غالیان را مورد نکوهش قرار داده اند. عقاید مطروحه ایشان هر چند امروزه از آن تقیه می نمایند مغایر با اصول دین اسلام است .
ملخص الجهاز:
11 کتاب دروز و الموازنه - تحت الحکم الزکی محاسنه ١٨٤٠-١٨٦٠ نوشته کولونیل تشارلز – ترجمه جاک مبارک – نشر دار الحرخاطر لبنان – نشر ١٩٨٦ به تاریخ حکومت عثمانی در لبنان – سلسله حاکمان دروزی و جنگها و وقایع تاریخی آنان پرداخته است البته در تحقیق حاضر تلاش شده است که به نکات تاریکی که تا کنون به آن پرداخت نشده از جمله انحرافات فکری و عقیدتی فرقه ها و بررسی میزان انحراف آراء و عقاید این فرقه با نظرات بزرگان دین مبین اسلام توجه و مورد نقد قرار گیرد.
ق به حضور مقام لاهوت عرضه شد یعنی دراولین سال ظهور بنده و برده مولایمان ، همان که هدایتگر گروندگان است و با شمشیر مولایمان – جل ذکره – که شریکی ندارد و معبودی جزء او نیست ، از مشرکان انتقام می گیرد»(حمزه ،٦٥:١٩٨٦) دروزیان اعتقاد دارند که خدای واحد برای آخرین بار آشکارا در شخص الحاکم بامر الله متجلی شده است و نباید کسی را در پرستش الحاکم شریک کرد(حمزه ،١٤٢:١٩٨٦) ٢-١- قیامت : عقیده دروزیان به روز واپسین صرفا سیر تکاملی روح آدمی است .
اما نظر امامیه بر این است که معاد برای آینده روح بشر وجود دارد نه تناسخ و حلول مجدد بلکه ارواح در قیامت مجددا به جسم خود باز گشته و کیفر اعمال خویش را می بیند اگر چه خداوند در قرآن زنده شدن مردگان و مسخ شدن گروه باطل به بوزینه و خوک را بیان می کند ولی اینها با آنچه معتقدین به تناسخ می گویند متفاوت است در تفاسیر نیز تناسخ مطلقا نفی شده است از نظر اسلام ،تناسخ فرضیه ای است باطل و محال زیرا هم مخالف عقل است و هم ضد تکامل ، زیرا بدنی که این روح می خواهد به آن منتقل شود یا خودش روح دارد و یا ندارد.