خلاصة:
با روی کار آمدن عباسیان به سال 132 ق، نظرات و رویههای حکومتی ایران در مقیاس وسیعتری توسط خلفای عباسی در جهان اسلامی رواج داده شد. آنان دیوانسالاری، فرهنگ و آئین درباری را به وجود آوردند. آنان که بغداد، مرکز خلافت اسلامی، را در کنار پایتخت سابق ساسانیان، بنا کرده بودند در تبلیغات خود کوشیدند، مفاهیم ایرانی – ساسانی را از معانی قرآنی آکنده سازند؛ لذا چنان که نور رسالت از ناصیهی شهریار ساطع بود، خلیفه نیز حلقهی ارتباط با نظام کائنات گردید؛ ترویج این گونه اندیشههای سیاسی اسلامی – ایرانی را ابن مقفع آغاز نمود و به آن پر و بال داد. این دبیر با برخورداری از استعدادی بی نظیر، که در خدمت امویان و عباسیان بود، برنامهی وسیعی از ترجمه از فارسی به عربی را برعهده گرفت؛ آثار او وسیلهی اصلی انتقال تاریخ حماسی و نهادهای ایران به اعراب بود. با مطالعهی آثار وی میتوان گفت، ابن مقفع دیدگاهی لیبرال در قبال حقیقت دین اتخاذ نموده، تورع و جزم اندیشی را مردود میدانست و کسانی را که دستور میدادند به چیزی که نمیشناسید ایمان داشته باشید، محکوم مینمود و بر بردباری دینی را تبلیغ میکرد. وی در آثار خود امامت، ارتش، دیوانسالاری، اقتصاد، گروههای ذینفع و قانون و قانون گذاری و ... را مورد بحث قرار داده است. بنابراین میتوان رسالههای وی را اولین جرقههایی دانست که تفکر سیاسی ایران باستان را در جهان اسلام شعله ور کرده است. نگارنده در این مقال سعی دارد نقش و تاثیر ابن مقفع را در انتقال تفکر حکومت موروثی به جهان اسلام بررسی کند.
ملخص الجهاز:
"کمال مطلوب برای اسلام وجود جامعهای جهانی بود که میان اعضای آن صلح ابدی پذیرفته شده باشد و تا برقراری چنین صلحی، روابط با جهان خارج از اسلام، در چارچوب نظریه جهانی قرار داشت (لمبتون،205) اما میان تئوری سیاسی و فرهنگ شکافی وجود داشت، که از قرار معلوم، ابن مقفع فکر میکرد میتواند پر کند.
اگر امیرالمؤمنین صلاح میداند، دستور دهد این آرا و رویهها، به شکل پروندهای، همراه با احادیث و راه حلها که هر مذهب ارائه مینماید، به او تسلیم گردد؛ سپس امیرالمؤمنین این اسناد را بررسی و در مورد هر موضوع نظری را که خدا به او الهام میکند، تنظیم نماید؛ او باید اعتقاد راسخ به این نظرات داشته و قضات شرع را از تغییر آنها منع سازد؛ ابن مقفع به اوضاع نا بسامان و ظالمانه قضاوت در عهد عباسی را به شدت به انتقاد میگیرد و رویه قضایی حاکم را برای جامعه اسلامی، شرم آور و تأسف بار میداند و به خلیفه عباسی با لحنی احترام انگیز و دلسوزانه و در عین حال شورانگیز و متهورانه گوشزد میکند که «رویههای مختلف قضایی و احکام ضد و نقیض قضاوت را منسوخ کن و به جای آن قانون و دستور واحدی مدون ساز و برای اجرا به عالم اسلام ابلاغ کن» (ابن مقفع،26).
در همه این موارد، ابن مقفع به مثابه کسی مینوشت که نیازهای خلیفه را میفهمد و آنها را قبول دارد، اما به او اطلاع میدهد که باید در روابط با رعایای خود و با قوانین اسلامی موضع روشنتری داشته باشد."