خلاصة:
هدف: دمانس ناشي از بيماري آلزايمر يكي از مزمن ترين مشكلات شناختي در بين سالمندان است، كه تاثيرات رواني و اقتصادي فراواني بر دوش بيمار و خانواده اومي گذارد. در اين پژوهش به بررسي تاثير توان بخشي حافظه و توجه، كه يك رويكرد غير زيستي و نوين در درمان بيماري آلزايمر است، در كاهش نقايص حافظه بيماران پرداخته ايم.
روش بررسي: اين پژوهش جزء مطالعات شبه تجربي، از نوع طرح هاي تك آزمودني و سري هاي زماني A-B با گروه كنترل و دسته درون سري ها بود. 8 بيمار مبتلا به آلزايمر خفيف تا متوسط، با روش نمونه گيري در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمايش و گواه تقسيم شدند. پژوهش به مدت 14جلسه بود. براي گروه آزمايش 12 جلسه توان بخشي (هفته اي 2 جلسه) به مدت 45 دقيقه تا يك ساعت اجرا مي شد. براي همتاسازي آزمودني ها از آزمون هاي MMSE و GDS-15 استفاده شد. براي بررسي نتايج، آزمودني ها هر 4 جلسه (در جلسات 1، 4، 8 و 12) توسط خرده-مقياس هاي حافظه منطقي و يادگيري تداعي هاي WMS-O مورد ارزيابي قرار گرفتند. تجزيه و تحليل داده هاي پژوهش؛ هم در سطح بين فردي (زوج هاي همتا و هم بصورت گروهي؛ با استفاده از تحليل چشمي، محاسبه درصد بهبودي و اندازه اثر صورت گرفت.
يافته ها: نمودارهاي ترسيم شده و تحليل هاي آماري نشان دهنده آن بود كه آزمودني هاي گروه آزمايش چه در مقايسه با آزمودني همتا و چه در مقايسه گروهي، نسبت به خط پايه تغيير و بهبودي قابل توجهي در نمرات نشان دادند. اندازه اثر محاسبه شده براي كاركرد حافظه گروه آزمايش (d= 3.11-3.17)بسيار بيشتر از اندازه اثر گروه گواه (0.62-0.88) بود. همچنين سطح تغييرات وضعيت حافظه آزمودني هاي گروه آزمايش از خط پايه، معنادارتر از گروه گواه بود.
نتيجه گيري: به طبع نتايج فوق، مي توان چنين گفت كه تركيب توان بخشي حافظه و توجه در مقايسه با بهره گيري از توان بخشي با هر يك به تنهايي، نتايج مطلوبب تري داشته و در زمان كوتاه تري موجب كاهش نقايص حافظه سالمندان مبتلا به آلزايمر شده است. بنابراين، با تركيب توان-بخشي اين دو حوزه مهم شناختي دامنه گسترده اي از مولفه هاي شناخي بيماران تحت بازتواني قرار گرفته و به نتايج مطلوب تري مي توان دست يافت.