خلاصة:
بینامتنیت رویکردی نوین در عرصه نقد ادبی است که بر اساس آن ، هیچ متن بشری خودبسنده نیست و هر متن جدید، زاییده متون قدیم یا معاصر آن و تحت تاثیر آن هاست .
در دهه شصت قرن بیستم میلادی «ژولیا کریستوا» ناقد فرانسوی ، این نظریه را در ضمن مباحث نقدی خویش مطرح کرد که ساختار نقد قدیم را متحول کرد و به شدت مورد توجه منتقدان عربی قرار گرفت .
پدیده ی «تناص » یا بینامتنیت قرآنی در شعر «ایلیا ابوماضی » فراوان یافت می شود؛ چرا که قرآن کریم ، تاثیر لفظی و معنوی شگرفی در اشعار این شاعر برجسته ی معاصر عربی نهاده است و این اثرپذیری لفظی و معنوی در ژرفای اندیشه های شاعر نمودی زیبا و شایان توجه دارد. ابوماضی شاعر تامل است . تامل در هستی و انسان ، از بارزترین وجوه اندیشه او می باشد. وی توانسته است با بهره مندی از قرآن ، این سرچشمه نور و هدایت ، افکار و اندیشه خود را به رشته نظم درآورد و با توجه به انواع بینامتنیت چون لفظی ، مضمونی و بینامتنیت علم ، بین مفاهیم قرآنی و اندیشه های شعری و ادبی خویش با استفاده از رابطه نفی جزئی ، پیوندی برقرار سازد و اوضاع زمان خویش را نقد نماید. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای و تحلیلی - موردی صورت گرفته است ، تمسک «ایلیا ابوماضی » را به آیات و شواهد قرآنی برای بیان اندیشه های حقیقت جو و تاملات فکری اش در باب هستی و مسائل مربوط به آن واکاوی می نماییم و به نمونه هایی از بینامتنیت قرآنی هر چند اجمالی در دیوان وی اشاره می کنیم و نتیجه خواهیم گرفت که آموزه ها، مبانی و مضامین قرآنی در شعر و ادبیات معاصر از جمله ایلیا ابوماضی تجلّی یافته است .
ملخص الجهاز:
وی توانسته است با بهره مندی از قرآن ، این سرچشمه نور و هدایت ، افکار و اندیشه خود را به رشته نظم درآورد و با توجه به انواع بینامتنیت چون لفظی ، مضمونی و بینامتنیت علم ، بین مفاهیم قرآنی و اندیشه های شعری و ادبی خویش با استفاده از رابطه نفی جزئی ، پیوندی برقرار سازد و اوضاع زمان خویش را نقد نماید.
در این پژوهش که به روش کتابخانه ای و تحلیلی - موردی صورت گرفته است ، تمسک «ایلیا ابوماضی » را به آیات و شواهد قرآنی برای بیان اندیشه های حقیقت جو و تأملات فکری اش در باب هستی و مسائل مربوط به آن واکاوی می نماییم و به نمونه هایی از بینامتنیت قرآنی هر چند اجمالی در دیوان وی اشاره می کنیم و نتیجه خواهیم گرفت که آموزه ها، مبانی و مضامین قرآنی در شعر و ادبیات معاصر از جمله ایلیا ابوماضی تجلی یافته است .
«و إذا برق البصر/ و خسف القمر/ و جمع الشمس والقمر/ یقول الإنسان یومئذ أین المفر» (قیامت / ١٠-٧)، (در آن هنگام که چشم ها از شدت وحشت به گردش درآید، و ماه بینور گردد، و خورشید و ماه یک جا جمع شوند، آن روز انسان میگوید: راه فرار کجاست ؟) ابوماضی در این ابیات به عادت انسان برای اینکه همه چیز را در اختیار خود داشته باشد، اشاره کرده ، می گوید: بشر هیچ گاه به موهبت های الهی که به وی عطا شده قانع نیست و از حدود خود تجاوز می کند، تا جائی که هیچ یک از موجودات راه گریزی از طغیان وی ندارند (عاصی ، ١٩٩٩: ٣٥).