خلاصة:
علم و فناوري در جهان امروز داراي نقشي كليدي در اكثر حوزه هاست. اين نقش به ويژه در سه حوزه سياست گذاري، آموزش مهندسي و فضاي عمومي از اهميت بسيار برخوردار است. از اين رو چيستي و چگونگي رابطه بين آنها اهميت فراواني دارد. در باور عمومي غالب رابطه اين دو بدين صورت تعريف مي شود كه فناوري همان علم كاربردي است. هدف ما در اين نوشته بررسي و نقد اين باور از طريق استدلالات نظري و تجربي است. نشان داده مي شود كه اين خوانش از رابطه علم و فناوري درست و دقيق نيست و نيازمند بازبيني و بازتعريف است. در انتها نيز پيشنهادهايي براي حالات بديل رابطه بين علم و فناوري مطرح مي گردد.
ملخص الجهاز:
» (واعظ زاده ، ١٣٨٩: ١٠٣) توجه به اسناد سياست هاي کلان در کشور نشان دهنده اين موضوع است که فهم غالب سياست گذاران از علم و فنّاوري و رابطه آنها مبتني بر همان الگوي فنّاوري به عنوان علم کاربردي اســت و هزينه هاي هنگفتي صرف تحقيقات پايه «مانند نانوفنّاوري ، بيوفنّاوري و فنّاوري هســته اي ـ از طريق گسترش پژوهشــکده ها، مراکز علمي پژوهشي ، پارک ها، پرديس ها و نظاير آنها مي گردد.
(ذاکرصالحي و ذاکرصالحي ، ١٣٨٨: ٣٤) اما مســئله مهم اين است که اگر الگوي توسعه فنّاوري الگوي خطي نباشد و مثلاً ايجاد و رشــد فنّاوري مبتني بر علم نباشــد اين هزينه ها و سرمايه گذاري ها مؤثر نبوده و نتايج دلخواه حاصل نخواهد شــد، چرا که در فضاي عمومي کمتر اثري از نتايج اين تحقيقات پايه در حوزه هاي ذکرشده ديده مي شود و مردم و اقتصاد ملي آنچنان که بايد از آنها منتفع نمي گردند.
از طــرف ديگر فهم فنّــاوري به عنوان علم کاربردي باعث بزرگنمايي و اهميت کاذب يافتن مسئله ارتباط دانشگاه ـ صنعت مي گردد و گمان مي رود که حلقه مفقوده در ايجاد توسعه و پيشرفت جامعه ، ارتباط دانشگاه ـ صنعت است و سرمايه گذاري هاي کلان مالي و سياســت گذاري صرف حل اين مســئله مي گردد، حال آنکه اگر فنّاوري محصول فقط علم نباشد، از ميزان اهميت مسئله ارتباط صنعت و دانشگاه کاسته شده و با روشن شدن ماهيــت واقعي فنّاوري و عوامل مؤثر در ايجاد آن مي توان ســرمايه گذاري ها را در محل درســت و مناســب خود به کار گرفت .