خلاصة:
تميمه بيهم دائو در مقاله «هشام بن حكم و ديدگاه او در باب علم امام» تلاش كرده است تا آراء هشام در مورد علم امام را بازسازي كند. از جمله مهمترين نقدهاي وارد بر پژوهش او تكيه بر گزارشي از ديدگاه هشام در مقالات الاسلاميين اشعري و بي توجهي به گزارش ها و شواهد موجود در منابع امامي در مورد اين موضوع است كه صدق گزارش اشعري را تاييد نمي كند. نقد ديگر بر پژوهش دائو ابتناء آن بر فرضيه اي اثبات ناشده از مادلونگ است كه دائو آن را مسلم انگاشته و مطالعه خود را بر اساس آن سامان داده است. مادلونگ با استناد به شواهدي ادعا كرده است كه نوبختي و اشعري در آثار فرقه شناسانه منسوب به آنان (فِرَق الشيعه و المقالات و الفِرَق) از كتاب اختلاف الناس في الإمامه هشام بن حكم استفاده كرده اند. دائو با مسلم انگاشتن فرضيه مادلونگ، به لايه شناسي فرق الشيعه پرداخته و بخش هايي از آن را كه تصور مي كرده از كتاب هشام اقتباس شده، مورد تجزيه و تحليل قرار داده است. حال آنكه شواهد مادلونگ بر مدعايش آن قدر قوي نيست كه بتوان بر پايه آن، پژوهشي براي بازسازي آراء هشام ترتيب داد. بر برخي مدعيات و استدلال هاي دائو نقدهاي جدي ديگري نيز وارد است كه ناشي از غفلت او و منابع مورد استفاده اش، از برخي داده هاي تاريخي از جمله گزارش هاي رجالي و حديثي است.
ملخص الجهاز:
"٢- نویسنده بر اساس سخنی از مادلونگ که کتاب اختلاف الناس فی الامامـۀ هشـام را به عنوان منبع اصلی نوبختی و سعد بن عبدالله اشـعری در تـدوین بخـش نخسـت دو کتاب فرق الشیعۀ و المقالات و الفرق دانسته است ، تلاش کـرده تـا بـر اسـاس بخشـی از داده های نوبختی و اشعری که از نظر او از کتاب هشام اقتباس شـده اسـت ، آراء هشـام را بازسازی کند.
٤- دائو بدون اینکـه دلیـل متقنـی بـر مـدعای خـود اقامـه کنـد، بـر آن اسـت کـه گزارش های موجود در کافی کلینی و دیگر منابع سنتی امامیـه کـه هشـام را بـه عنـوان جوانی نابغه تصویر میکند که دانشمند شامی و نیز عمرو بن عبید، از بزرگـان معتزلـه ، را / در مناظره علمی درمانده ساخته است ، احتمالا جعلی و دروغین است .
او میگوید: «هدف اصلی گزارش هایی که هشام را با امام صادق % مـرتبط مـیکنـد، ایـن نبوده است که او را به عنـوان نوجـوانی اعجوبـه معرفـی کنـد یـا نشـان دهـد کـه امـام صادق % کاربرد کلام را برای او مجاز دانسته است ؛ هدف از این گزارش هـا احتمـالا ایـن / بوده است که هشام ، بـه عنـوان کسـی کـه آراء خـود در بـاب امامـت را تحـت ارشـاد و راهنمایی امام صادق % سامان داده است نشان داده شود و از این طریق با مخالفت هـای غیر امامیان مبنی بر اینکه امام صادق % هرگز نوع عقائـدی کـه از سـوی هشـام تـرویج میشد را نپذیرفته و منصب امامت - در معنای تشیع امامی آن را- برای خود ادعـا نکـرده است ، مقابله شـود» (٧٦ ,Ibid )."