"بیایید با یادآوری این حسها لحظات بیکاریمان را با هم تقسیم کنیم: /حس زیبای مشاهدة شاگرد درسنخوان سابقت در بالا رفتن از پلههای نردبان ترقی وقتی تو پایین نردبان ایستادهای و همچنان به شاگردانی مثل او میگویی: «اگر بخواهی همینطور درس بخوانی به هیچ جا نمیرسی و میشوی انگل اجتماع!» /حس خوب این واقعیت شیرین که در خانة تازهات با شاگردت همسایه شدهای، و میتوانی از اینکه کسی در تمام لحظات زندگیات مشتاقانه مراقب توست و کوچکترین حرکتت را با ذوق پیگیری و گزارش میکند، با تمام وجود از لذتی مبهم و شیرین سرشار شوی.
دیرم شد» صبحگاهی را سپری کرده و چشمانتظار سرویس معلمان مدرسهای، اما نمیدانی به علت اعلام تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا یا سرما یا هر دلیل ارضی و سماوی دیگری، در آن روز سرویس نمیآید و حالا تو میتوانی با دل سیر و فراغت خاطر به تماشای بیرون آمدن زیبای آفتاب از پشت دودها بایستی...
احساس زیبای حضور سروقت و بدون تأخیر در مدرسه وقتی دستت میآید که به علت تمجید از مقام والای معلم در مراسم روز معلم کلاسها تعطیل است!"