خلاصة:
سهراب از شاعران سوررئال معاصر است كه در شعرش شاهد نوعي سياليت هستيم. در شعر سهراب اساطير جلوه و شكوه خاصي دارند. او با بياني كلي و چشماني ديگر به جهان مينگرد و از اساطير مختلف به بيانهاي گوناگون ياد ميكند. وي گاهي فقط از اساطير ملي و يا مذهبي كهن ياد ميكند و گاه نيز به اسطورهسازي با كمك حوادث و شخصيتهاي تاريخي دست ميزند. اساطير در شعر سهراب بيشتر از طريق روايت يادآوري ميشوند و شاعر كمتر به ذكر نام مستقيم ميپردازد؛ از اين رو دريافت آنها در شعرش كمي ديرياب است. وي در عين حال به اساطير مختلف اعم از اساطير مذهبي و ملي پيش از اسلام و پس از اسلام و نيز اساطير غير ايراني توجه داشته است. در اين بين اشاره بسيار وي به نيلوفر به عنوان اسطورهاي مشترك بين ايران و هند قابل توجه است. علاوه بر اين اساطير آفرينش نيز در بين تمام اساطير بيش از بقيه مورد توجه سهراب قرار گرفته است
ملخص الجهاز:
"اشاره به زمان اساطیری و تفاوت آن با زمان گیتیانه در این جا نیز توسط سهراب مطرح شده است : « من ناگاه آمده بودم / خستگی در من نبود/ راهی پیموده نشد/ آیا پـیش از ایـن زندگی ام فضایی دیگر داشت ؟» (سپهری ،١٣٧٤: ١٠٩) شاعر بـه تفـاوت دو زمـان مختلـف اشاره کرده است .
شاعر اغلب در اطراف این محدودة فکری به پردازش ابیاتی زیبا دست زده است : در شعر «متن قدیم شب » باز هم سهراب به زمان های دور اسطوره ای اشاره دارد: «عصر سنگ ، عصر سفال ، دورة پیش از شیوع تکلم و ...
اشاره به خوردن میوة در این بخش هم دیده می شود:« و در کدام زمین بود/ که روی هیچ نشسـتیم / و در حرارت یک سیب ، دست و رو شستیم ؟»( سپهری ،١٣٧٤: ٢٣٦) اساطیر مربوط به آفرینش در قاموس اسطوره های ملی و مذهبی به همـین مـوارد خـتم می شود؛ اما سهراب به سایر اسطوره های ملی نیز توجه داشته است .
مورد دیگری که در اینجا باید به بررسی آن پرداخت ، راجع به مزامیر حضـرت داوود(ع ) است که بربط های قوم یهود را که در کنار رودخانه آویزان می شدند، تداعی می کند: « و بار دیگر، در زیر آسمان «مزامیر»/ در آن سفر که لب رودخانة «بابل »/ به هوش آمدم / نوای بربط خاموش بود/ و خوب گوش که دادم ، صدای گریه مـی آمـد/ و چنـد بـربط بـی تـاب / بـه شاخه های تر بید تاب می خوردند»(سپهری ،١٣٧٤ :٣١٦)."