خلاصة:
هدف از این تحقیق، بررسی رویکرد دینی نادرشاه و تأثیر آن بر مذهب شیعه و علمای شیعه است. لذا مسأله اصلی، چرایی و چگونگی تعاملات نادرشاه با شیعیان و علمای شیعه است. صفویان با حمایت رسمی از مذهب شیعه، باعث رشد و بالندگی این نهاد دینی شدند؛ با اینحال هجوم افغانها به اصفهان و ستیز آنها با اهل شیعه، باعث ضعف نهاد دینی شد. نادرشاه افشار هم پس از تاجگذاری، نهتنها مذهب شیعه را مورد حمایت رسمی حکومت قرار نداد، بلکه با ایدههایی که داشت آن را در حدّ یک فرقه تنزل داد و بیشتر به مسائل سیاسی و نظامی پرداخت. وجود شاخصهایی چون حضور کمرنگ علمای شیعه در ساختار حکومت و به حاشیه رانده شدن آنها، تنزل مقام و وظایف متولیان امور دینی، محدود شدن فعالیتهای آموزشی علمای شیعه، ضبط اوقاف و محدودیت شدید منابع مالی علمای شیعه و مهاجرت آنها به سرزمینهای مجاور، از تعامل حداقلی نادرشاه با شیعیان و علمای شیعه حکایت میکند.
ملخص الجهاز:
وجود شاخصهایی چون حضور کمرنگ علمای شیعه در ساختار حکومت و به حاشیه رانده شدن آنها، تنزل مقام و وظایف متولیان امور دینی، محدود شدن فعالیتهای آموزشی علمای شیعه، ضبط اوقاف و محدودیت شدید منابع مالی علمای شیعه و مهاجرت آنها به سرزمینهای مجاور، از تعامل حداقلی نادرشاه با شیعیان و علمای شیعه حکایت میکند .
وجود شاخصههایی چون عدم اعتقادات عمیق مذهبی نادرشاه و ایدههای او درباره حذف اختلافات شیعه و سنی، حضور کمرنگ علمای شیعه در عرصههای سیاسی و اجتماعی و به حاشیه رانده شدن آنها، تنزل مقام و وظایف متولیان امور دینی، محدود شدن فعالیتهای علمای شیعه، ضبط اوقاف و محدودیت شدید منابع مالی علمای شیعه و در نتیجه منزوی شدن و یا مهاجرت آنها به سرزمینهای مجاور، نشاندهنده تعامل حداقلی نادرشاه با نهاد دینی شیعه است.
(کشیشان ژزوئیت، 1370، ص148) منابع داخلی عصر نادرشاه، هرگز او را سنیمذهب خطاب نکردهاند، بلکه ارادت او را به حضرت علی7 در زمانهای مختلف گزارش دادهاند؛ چنانکه اگر نادرشاه پس از قدمت طولانی استقرار مذهب تشیع در ایران، سنی بود و علیه شیعیان اقدام میکرد، بهطور حتم حداقل در یک منبع ذکر میشد.
کشیشان ژزوئیت نیز در نامههای خود گزارش دادهاند: نادر رسمیترین تشریفات این مذهب را منع کرده است؛ در طرز اذان گفتن تجددی بهوجود آورده است؛ لعن کردن را منع و برای آن تنبیه قرار داده است.
وجود بعضی شاخصها؛ نظیر محدود شدن کارکردهای مذهبی و اجتماعی علما و حضور کمرنگ آنها در عرصه سیاسی، محدود شدن منابع مالی وقفی و غیروقفی علمای شیعه و در نهایت گوشهگیری و مهاجرت به سرزمینهای مجاور ایران نشاندهنده ضعف نهاد دینی در این دوران است.