خلاصة:
طرح دیدگاههای جدید درحوزة معرفت و دانش بشری، همواره سبب ایجاد افقهای نو گردیده است. این طرحوارهها گاه تواناییهای ما را در حل مشکلات و مسائل بشری افزایش داده و علاوه بر آن توانسته است به مسائل بشری بهگونة دیگری بنگرد؛ بنابراین، با جایگزینی دیدگاه جدید، بخشی از مشکلات بشری تغییر یافته و نحوة تحلیل، شیوة تحقیق، معیارهای ارزیابی و.. دگرگون شده است. ازجمله دیدگاههایی که طرح آن در جغرافیا و علوم وابسته بدان تحولی عمیق در نوع مسئلهیابی، چگونگی تحلیل و روششناسی تحقیق و ادبیات آن ایجاد کرده، نگرش یا دیدگاه فضایی است. ژئومورفولوژی بهعنوان یکی از زیرمجموعههای علوم جغرافیایی از این قاعده مستثنی نیست.
بدیهی است آشنایی با تبلور هستة اولیة نگرش فضایی و نحوة ورود آن به حوزة دانش ژئومورفولوژی میتواند ما را در درک بهتر این مفهوم یاری دهد؛ بنابراین، برای دستیابی به چنین هدفی با انتخاب چهارتن از ژئومورفولوژیستها و دو تن ازجغرافیدانان صاحبنظر، و واکاوی نوشتههای آنان از مفهوم فضا کوشیدهایم به سیر شکلگیری و طرح در حوزة ژئومورفولوژی بپردازیم. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مفهوم فضا در ژئومورفولوژی با واژة Flexus در نوشتههای جیلبرت درسال 1886 برای اولین بار بهصورت تلویحی در ژئومورفولوژی طرح شده است؛ اگرچه هرگز وی با چنین بینشی- آنچنان که بعدها مطرح گردید- آشنا نبوده است.