خلاصة:
در خصوص شخصیت و نقش امام حسین (ع)، بهویژه آنچه مربوط به واقعه عاشورا است، نوشتهها و آثار بسیاری پدید آمده، اما در خصوص زندگی پیش از عاشورایی ایشان، از جمله حضور و نقشآفرینیاش در عهد امامت و خلافت برادرش امام حسن (ع)، بهویژه کارکردی که در جریان شکلگیری پیمان صلح با معاویه و واکنشی که پس از آن داشت، پژوهش و مداقه چندانی صورت نگرفته است. این مقاله میکوشد بر اساس دادههای منابع اولیه و بهرهگیری از روش هرمنوتیک تاریخی و بسترشناسی، رویکرد و کنش آن حضرت را به عنوان یکی از بزرگان اهل بیت (ص) بررسی و تحلیل کند. با این پرسش محوری که: امام چگونه با مقوله صلح با معاویه مواجه شده است؟ فرضیه اصلی مقاله آن است که امام حسین (ع)، همچون امام حسن (ع) بر مبنای اصل مصالح امت اسلامی و حفظ جانهای مردم، پایبندی خود را به صلحنامه نشان داد و تا آخر بر آن استوار بود، هرچند در آغاز، طبق برآوردهایی راجع به آن دلنگرانیهایی داشت.
ملخص الجهاز:
نقش امام حسین (ع ) کـه در آن زمـان از لحـاظ سـن (حـدود ۳۷ سـال )، خـانواده ، موقعیــت و شخصــیت در شــمار افــراد برجســته و نخبــه بــود، در تصــمیم گیــری یــا تصمیم سازی صلح نامه و از آن مهم تر نوع نگاه ایشان به آن پدیده ، از مسائل مهم اسـت ، چنان که پرسش در خصوص مشورت امام حسن (ع ) با ایشان در این بـاره خـود مسـئله دیگری است که گشودن آن ، از یک سو زاویه ای از زندگی و شخصیت امام حسین (ع ) را روشن میکند و نشان می دهد آن حضرت تـا پـیش از رسـیدن بـه مقـام امامـت چـه جایگاهی در مسائل مهم سیاسـی- اجتمـاعی داشـته و از سـوی دیگـر فهـم بهتـری از پیمان نامه صلح ایجاد می کند.
وقتی امام از موضوع اطـلاع یافـت در نامـه ای ضـمن برشماری جایگاه خانوادگی، دینی، اجتماعی و سیاسی خویش و نیز شایستگیاش برای خلافت و مشروعیتی که یافته ، از او خواست از خون ریزی بپرهیزد و از خـدا بترسـد و تسلیم شود (همان : ۱۵۱/۴؛ اصفهانی، ۱۳۸۵: ۵۷) اما معاویه در پاسخ ، با نقد نامه امـام حسـن (ع ) به بیان توانایی، تجربه ، پیشینه و نیز مسن تربودن و بالتبع صلاحیت بیشتر خود برای حاکمیت اشاره کرد و از امام خواست به اطاعتش درآید، با این وعـده کـه پـس از وی خلیفه شود (ابن شهرآشوب ، ۱۳۷۶: ۱۹۴/۳؛ اصفهانی، ۱۳۸۵: ۵۸).
بعدها در گفت وگویی که میان امام حسـین (ع ) و ولیـد بن عتبه ، در خصوص بیعت با یزید پیش آمد، امام بیعت نکردن خـویش را بـه بنـدی از صلح نامه مستند میکند که مقرر شده بود خلافت (امر) بعد از برادرم به من واگذار شود و معاویه نیز بر واگذارنکردن آن به فرزندانش سوگند یاد کرده بود (ابن اعثم ، ۱۴۱۱: ۱۴/۵).