خلاصة:
سیاست را بهعنوان مصداق اصلی حضور عالم خیال در زندگی دنیایی در نظر می گیریم. سیاست متعلّق به عالم خیال است و با درک سیاست است که عالم خیال را درک میکنیم. خیال را نباید به حوزهی هنر منحصر کرد و استعداد حوزهی سیاست برای درک خیال و حتی درک فعالیتهای هنری بسیار قویتر از حوزهی هنر میباشد. خیال را نه صرفاً در حوزه فردی و نه بهعنوان چیزی در کنار باقی محسوسات بلکه در بطن همین زندگی محسوس تلقی میکنیم. سیاست مهمترین دریچهی ورود به عالم خیال است. پیدایش مدینهها، شکل گیری هویتها، آزادی های سیاسی و خلاقیت ها، قانونگذاری، برقراری نظم و نظامات اداری، شهری، اقتصادی، فرهنگی و همچنین امنیت و مدیریت افکار عمومی، به خوبی تعلق سیاست به عالم خیال را نمایان می سازند. عرصهی هنر در عین اینکه این قابلیت را دارد، اما تا حد زیادی فردی و خصوصی است و امکان شکل گیری اندیشه های عام و شامل را تقلیل می دهد.
This paper studies the relationship between politics and imaginal world Bottom of Form. We consider the politics as the main instance of the presence of imaginal world in the life. Policy belongs to the world of imagination and with the understanding of politics, we understand world of imagination. Imagination should not be limited to the field of art. Imagination is the heart of this life as we felt. The policy is the most important window to the imagination. Cities, identities, political freedoms and creativity, legislative, , order and administrative discipline, security and management of public opinion indicate belonging of politics to imagination as well.
ملخص الجهاز:
"هنرمنـدانی کـه عـلاوه بـر درک محسوسات ، قدرت ارتباط بـا عـالم خیـال را هـم دارنـد و بـر اثـر آن بـه کـار هنـری می پردازند، چگونه به این کار موفق می شوند؟ آیا خیال به این معنـی در دسـترس همـه است و اگر هم باشد یک امر خصوصی تلقی می شود؟ آیا خیال پدیده ای اسـت کـه در عرض سایر پدیده های طبیعی و محسوسات عالم قرار دارد و در کنـار درک آن پدیـده ها و علاوه بر آنها به درک پدیده های خیالی هم موفق می شویم ؟ حکمت متعالیه ، خیال را وضع رقیق شده و لطیف شده عالم محسوس و نـه چیـزی جدای از آن ، تلقی می کند.
فارابی در کتاب السیاسه المدنیه ، در ذیل بحث «حصول سعادت در مدینه » بـه بهترین وجه ممکن ، مقام خیال را در سیاست نشان می دهد و تاکید می کند: «سعادتی که اغلب مردم به آن ایمان و اعتقاد دارند همان سعادتی است که خود از طرق تخیلی و خیالات بـرای خـود مجسـم کـرده انـد نـه از راه تعقـل و تصـورات عقلـی و همین طور است وضع مبادی موجودات و اصولی که باید مـورد قبـول جامعـه باشـد و افراد انسانی بدانها اقتدار نمایند و بزرگ شمارند و بدانها احترام کنند کـه اکثـر مـردم از راه تخیل و مجسم کردن در قوت خیال خـود پذیرفتـه و مـی پذیرنـد نـه از راه تعقـل و دریافت عقلانی ."