خلاصة:
مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمالالدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تأثیرگذار میدانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، تاریخ جهان است. نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر، بیشتر تاریخی- فلسفی است و بازه زمانی آن، تاریخ بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، بیشتر تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی است. هر دو معتقدند فهم مستشرقین از قضا و قدر نادرست است. اما اسدآبادی این فهم نادرست را مغرضانه و هدفمند و مطهری غیرمغرضانه و ناشی از اطلاعات اندک مشترقین و تأکید بیش از حد بر آیات قرآن بدون در نظر گرفتن آرا و اندیشههای پیامبر و امامان میداند. هر دو معتقدند که چگونگی فهم قضا و قدر بر پیشرفت و انحطاط کشورهای مسلمان مؤثر است و در حال حاضر، فهم نادرست از قضا و قدر در کشورهای مسلمان موجب خمودگی و سستی و مانع پیشرفت آنها است.
AsadAbadi and Motahari contened that Believing in Ghada and Ghadar affects destiny of societies. The problem in this article is inspired by thoughts of Jamal-Aldin Asad Abadi and Morteza Motahari. Social theories of both thinkers about Ghada and Ghadar are studied by comparative method. Asad Abadi’s theory about Ghada and Ghadar is more historical-experimental, during the history of before and after Islam and its spatial domain is world history. On the other hand, social theory of Morteza Motahari is more historical- philosophical, about after the appearance of Islam and its domain is Islamic history and Islamic nations. Both thinkers believe that understanding of Orientals about Ghada and Ghadar is false. This false understanding is intentional and biased according to Asad Abadi’s view but unintentional and unconscious as a result of less information and excessive focus on Quran and less focus on thoughts of the prophet and Imams in Motahari’s viewpoint. Both thinkers believe in the positive role of unbiased Ghada and Ghadar understanding on development of Islamic nations. Nowadays biased understanding about Ghada and Ghadar in Islamic nations is a barrier to development and results in sloth and indolence.
Keywords: Ghada Ghadar believe, fatalism, Jamal-Aldin Asad Abadi, Morteza Motahari, Orientalists, development.
ملخص الجهاز:
"جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری با وجود آرای مخالف ، همچنان کارکرد قضا و قدر را مثبت می دانند، اما چرا و به چه دلیل ؟ در این زمینه به لحاظ استدلال و روشی که دو متفکر در نظریه اجتماعی خود به کار برده اند، چه شباهت ها و چه تفاوت هایی وجود دارد؟ پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی، در جستجوی پاسخ به چهار پرسش است : ١- نظریه اجتماعی جمال الدین اسدآبادی درباره باور قضا و قدر چیست ؟ ٢- نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر چیست ؟ ٣- شباهت نظریه اجتماعی جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر چیست ؟ ٤- تفاوت نظریه اجتماعی جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر چیست ؟ چارچوب نظری به اعتقاد جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری، تعبیر و فهم درست قضا و قدر دارای کارکردی مثبت و سازنده است .
در صورتی که در نظریه اجتماعی متفکران مسلمان ، این مفهوم از فضائل اخلاقی است که مانند سایر باورهای دینی، زمانی فضیلت است که به دور از افراط (اختیارگرایی مطلق ) و تفریط (جبرگرایی و سرنوشت گرایی) در نقطه اعتدال یعنی جمع بین باور اختیار و اراده انسان ، در کنار مشیت الهی باشد.
پس پیروزی حاصل باور قضا و قدری است که هر چند بـاور دارد مرگ انسان در ساعتی معین رخ می دهد و روزی نیز به دسـت خداونـد تضـمین شـده اسـت و کارها به اراده خداوند است ، اما در عین حال چنین بـاوری هـراس از تنگدسـتی و همـین طـور ترس از دشمن و ضرر و خسرانی که دیگران می توانند بـرای فـرد ایجـاد کننـد را از دل بیـرون می کند."