خلاصة:
در زبانشناسیِ نقشگراییِ نظاممندِ هلیدی، سه فرانقش متنی، تجربی و بینافردی، سه لایة معنایی متفاوت هستند که با کمک آنها بندهای متن تحلیل میشوند و از این تحلیل، سبکشناسی متون حاصل میشود. هدف از این مقاله، تحلیل داستان کوتاه «نیمکت روبهرو»ی زویا پیرزاد ازمنظر نقشگرایی نظاممند و براساسِ سه فرانقش مذکور و تحلیلِ سبکشناسیِ آن است. نگاه زبانشناختی و نقشگرایی به سبک، با تعاریف سبک در ادبیات همپوشی ندارد اما در مواردی کلی، این مفهوم قابل انطباق است. داستان مورد بررسی 233 بند دارد که یکبهیک، براساسِ این مدل، تحلیل شدهاند اما بهدلیل محدودیتِ حجم مقاله، تنها به ذکر 18 بند از شاخصترین نمونهها بسنده شده است. انتخاب این مثالها به گونهای صورت گرفته است که بندها، تمام اجزای موجود در فرانقشها را دارا باشند. برخی از نتایجِ حاصل از تحلیل مذکور عبارتاند از: در اکثرِ بندهای داستان، شخصیت اول نقطة عزیمت نویسنده است و داستان بر او و مسائلش تمرکز دارد. با توجه به رواییبودنِ سبک داستان، کاربرد وجه خبری و زمان گذشته فراوان است. وجود تعداد زیاد افعال بهصورت فرایند مادی در این داستان حاکی از این است که نویسنده قصدِ بیانِ رویدادها و وقایع را دارد.
ملخص الجهاز:
"هر مؤلفۀ فرانقشی ، ابعاد خاص ساختاری خود را دارد؛ مثلا اگر معنای تجربی مدنظر باشد، با نقش «تعبیر تجربه »همراه است که با ترکیب های ساختاری ، ازقبیل فرایند، شرکت کننده و موقعیت تجلی پیدا می کند و اگر معنای متنی مورد توجه باشد، با نقش «خلق گفتمان »و «پیام »همراه و در این صورت ، عناصر نمایش آن آغازگر٢ و ساخت اطلاع است و درنهایت ، در معنای بینافردی ، نقش «کنش در رفتارهای اجتماعی »و «تبادل معنا»بارز می شود که در نمایش ساختاری ، خود از عناصری تقریبا شبیه به نحو سنتی کمک می گیرد، مانند فاعل ، فعل واژه ٣، متمم ٤وادات ٥یا افزوده (هلیدی ، ٢٦٢:٢٠٠٩).
لازم به ذکر است که این جدول برگرفته از تامپسون (٣٤:٢٠٠٤)است : 5- since1815 thecountry disturbed Had No war بندفرانقش موقعیت کنش پذیر فرایند مادی کنش گر تجربی ادات متمم فعل واژه خودایستا فاعل بینافردی پایان بخش آغازگر متنی یکی از ویژگی های مهم انگارة هلیدی این است که می توان فرانقش ها را با مبحث سبک مرتبط کرد.
همان گونه که در بخش چارچوب نظری ، دربارة نقش خودایستا در ایجاد اعتبار بند، با ارائۀ مثال هایی برگرفته از تامپسون (٢٠٠٤)بیان شد، نویسندة این داستان برای نشان دادن اعتبار بندهای متن خود، در بخش قطبیت از بند مثبت بیش از بند منفی استفاده کرده است ، همچنین در بخش وجه نمایی ،به دلیل کمی کاربرد فعل کمکی ، نویسنده با قطعیت (و نه احتمال و عدم قطعیت ) به متن اعتبار بخشیده است ."