خلاصة:
هنر تصویری ایران، بیشتر با عنوان هنر درباری شناخته میشود و نه هنری مر دمی. تأسیس
کارگاههای کتابآرایی درباری در مراکز حکومتی و تجمّع هنرمندان زبده در این مراکز، از دلایل
عمدة رشد هنر درباری بود. نس مصوّر نفیس در کتابخانه های شاهی و در تملّک پادشاه یا حامی
نسخه حفظ می شد و تنها همین فرد بود که هر از چند گاهی به طلب نسخه میرفت تا برای حظّ بصر
تورّقی در نگاره های آن کند. عموم مردم، به این نس دسترسی نداشتند. چنین روندی تا شکل گیری
نقّاشی مستقل از کتاب و نگارههای تکبرگی ادامه پیدا کرد.
در تاری نقّاشی ایران با آثار بیشماری مواجه میشویم که در آن شاه اهمیّت محوری دارد.
شاهان برای ثبت رویدادهای زمان خود و اثبات برتری خویش نسبت به پیشینیان، علاقة خاصی به
چهره نگاری و تصویرگری عرمت دربارشان نشان میدادند. چهره سازی شاهان و درباریان، وسیله
مشروعی برای جاودانه ساختن نام و آوازة شاهان به شمارآمد.
ملخص الجهاز:
"شواهد تاریخی حاکی از سختگیری و اعمال سلیقۀ حاکمان در شیوۀ اجرای اثر هنری و همچنین نمایانگر محدود ساختن آزادی عمل هنرمند در تابعیت از سلیقه سفارشدهنده به ویژه سفارشدهندۀ درباری است؛ نادرشاه یک نقاش آلمانی به نام کاسل (Kassel)، از اعضای کمپانی روس، را با حقوق ماهیانه هزار روبل به استخدام دربار را درآورد تا جنگها و دلاوریهای وی را به تصویر بکشد.
گرابار با استناد به نمونههای تاریخی باور دارد که نسخ مصور به هیچ روی بیان باورها و تفکرات عامۀ مردم نیست بلکه عقاید گروهی را نشان میدهد که حامیان این نسخ بودند و در رأس آنان دربار قرار داشت که با مصورسازی نسخ سلیقه و عقاید خود را به تصویر میکشید، لذا هنر نقاشی و پیکرهنگاری به دربار شاهان، شاهزادگان و اشراف محدود میشد و از دید عموم پنهان میماند."