خلاصة:
بشر در هزاره ی سوم با انبوهی از تجارب اقتصادی و اجتماعی و یافتههای شگرف علمی بهدنبال دستیابی به سعادت و خوشبختی (زندگی سالم توام با رفاه، امنیت، و آرامش) است. اما بهنظر میرسد در جوامع سرمایهداری پیشرفته این هدف نتوانسته است آنچنان که باید تحقق یابد. بررسی آمارها و شاخصهای مرتبط با رفاه، امنیت، و آرامش مانند میزان خودکشی، طلاق، روابط غیراخلاقی، افسردگی، و اعتیاد به روانگردانها در کشورهای سرمایهداری غربی نشان میدهد خلاهایی جدی در زندگی بشر مدرن و دارای رفاه مادی امروز وجود دارد. آنچه امروز انسان را با همة تواناییها و تلاشهای صورتگرفته از مسیر سعادت منحرف کرده، ایدئولوژی حاکم بر رفتارها و تصمیمگیریهای اوست. بهعبارت دیگر، مکاتب انسانساز رایج در کشورهای غربی، بهدلیل نداشتن شناخت کامل و صحیح از ابعاد وجودی انسان و پیچیدن نسخههای رفتاری و هنجاری برای او، انسان را از رسیدن به سعادت و خوشبختی واقعی دور کردهاند.
هدف در مقالة حاضر بررسی تطبیقی و مقایسة جامع بین دو نمونه از مکتبهای الهی و ساختة انسان در حوزة علم اقتصاد یعنی مکتب اقتصاد اسلامی و مکتب اقتصاد کلاسیک (بهعنوان منشا پیدایش نظام سرمایهداری غرب) است. در این زمینه با درنظرگرفتن محورهایی چون جهانبینی حاکم بر مکتب، فروض در نظر گرفتهشده از سوی مکتب، تعریف سعادت انسان از دیدگاه مکتب، دامنة آزادیها، مالکیت، و نهادهای تاثیرگذار بر اقتصاد، بهعنوان عوامل نظری افتراق بین دو مکتب مورد بررسی، مبانی فکری و چهارچوبهای ساختاری دو مکتب مقایسه شده است و در نهایت با ارائة تصویری از وضعیت شاخصهای مرتبط با سعادت و خوشبختی نتایج استقرار نظام سرمایهداری و اجرای نسخههای اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی آن در کشورهای غربی بررسی میشود.
ملخص الجهاز:
در این زمینه با درنظرگرفتن محورهایی چون جهانبینی حاکم بر مکتب، فروض در نظر گرفتهشده از سوی مکتب، تعریف سعادت انسان از دیدگاه مکتب، دامنة آزادیها، مالکیت، و نهادهای تأثیرگذار بر اقتصاد، بهعنوان عوامل نظری افتراق بین دو مکتب مورد بررسی، مبانی فکری و چهارچوبهای ساختاری دو مکتب مقایسه شده است و در نهایت با ارائة تصویری از وضعیت شاخصهای مرتبط با سعادت و خوشبختی نتایج استقرار نظام سرمایهداری و اجرای نسخههای اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی آن در کشورهای غربی بررسی میشود.
به نظر کلاسیکها چنین قوانینی در سطح پدیدههای اجتماعی نیز وجود دارند و آنها در «نظام طبیعی» مورد نظر خود بهدنبال قوانینیاند که بر رفتار اقتصادی افراد جامعه حاکم است.
الگوی «نظام طبیعی»، که درصدد تبیین خودکاربودن پدیدههای اجتماع بشری و بینیازی آنها از خارج برای ایجاد تعادل است و خودکاربودن آن را ترسیم میکند، مقدمة بسیار مناسبی برای طرح یکی دیگر از اصول نظام اقتصاد سرمایهداری یعنی «تعادل اقتصادی خودکار» است.
این در حالی است که در اسلام خداوند مدیر و مدبر دائمی نظام هستی معرفی شده است و در قرآن کریم میفرماید: «او امر عالم را به نظام احسن و اکمل از آسمان تا زمین تدبیر میکند» و در آیة دیگر نیز میفرماید: و یهود گفتند: دست خدا بسته است، و دیگر نمیتواند تغییری در خلقت بدهد، بنابراین، بهواسطة این گفتار، دست آنها بسته شد و به لعن خدا گرفتار شدند.
تفسیر نمونه با تمسک به روایات در این زمینه میگوید: آنان معتقد بودند که در آغاز خلقت خداوند همهچیز را معین کرده و آنچه باید انجام بگیرد، انجام گرفته است و حتی خود او هم عملا نمیتواند تغییری در آن ایجاد کند.