خلاصة:
جایگاه رفیع توبه در فرهنگ و ادب اسلامی و وجوب جنبه های گوناگون آن از دیدگاه قرآن کریم و سنت نبوی (ص ) و نیز نگرش عرفای بزرگ که به مقوله ی توبه توجّه خاصی داشته اند، اهمّیت بررسی این موضوع را آشکار می سازد. یکی از جلوه های رحمت واسعه ی الهی بازگشودن دری ، جهت عفو بندگان است که نام آن "توبه " می باشد چنان که در حدیث قدسی نقل شده است : «لو علم امدبرون عنی کیف اشتیاقی بهم و انتظاری الی نوبتهم لما تواشوقا » (اگر آنان که از درگاه من روی برتافتند می دانستند که چقدر مشتاق آنها هستم و انتظار توبة آنان را می کشم ، هر آینه از شوق جان می سپردند). توبه تحولی درونی است در پی ایجاد آگاهی ، که انسان بار دیگر آن «من الهی » فراموش شده را که خلیفه الله بود بازیابد و خوی اهریمنی را دور سازد و اهورای درون را بر اریکه ی تسّلط بنشاند. زیرا اساس جمله مقامات و مفتاح جمیع خیرات و اصل همه منازعات و معاملات قلبی و قالبی توبه است که سالک راه حق باید از موانع و مراتب دنیایی و عقبی اعراض کند تا به وصال محبوب برسد. پس توبه عام ، برای همه ی بندگان و توبه خاص ، برای معصومان و توبه اخص ، برای اهل سلوک لازم است که توبه اعصاه امت از قسم اول ، توبه آدم (ع ) از قسم دوم است و توبه پیامبر (ص ) که گفت «و انه لیغان علی قلبی و انی لا ستغفرالله فی (کل ) یوم سبعین مره » از قسم سوم است . در مثنوی معنوی ارکان و مراحل و درجات توبه با ذکر شاهد مثالهایی از این گنج معنوی به شرح زیر مورد بررسی قرار گرفته است : استغفار، استغفار وقت غم ، امید اجابت ، ترک پشیمانی ، توبه از توبه ، شرایط توبه ، شکست توبه ، عدم ندم بر تاخیر، عزم صدق ، فراموشی توبه بعد از اخلاص ، غیر اختیاری بودن توبه ، گناه بر اعتماد تبوه ، واماند در توبه و ...اما به نظر مولانا، توبه در عشق امکان پذیر نیست ، زیرا که صبر و عشق با هم سازگاری ندارند. چون توبه وصف خلق است و عشق از اوصاف الهی است ، لذا توبه از عشق در حقیقت توبه از اوصاف حق است و بازگشت از کمال به نقص و آن خلاف اصل طریقت است .
ملخص الجهاز:
"١-٦٢١) مولانا می فرماید: زاری از شهود عجز می خیزد و تا کسی قدرت و توانایی شدیدتری را حس نکند بدان منبع قدرت متوسل نمی گردد و فریاد و فغان بر نمی آورد زیرا توسل عاجز به درمانده ای مانند خود معقول نیست و اگر اتفاق افتد ناشی از اشتباه در وجود قدرت است پس زاری و تضرع بر دو اصل مبتنی است دیدن عجز خود و قدرت غیر، مانند بیماری که ، از فرط درد می نالد برای آنکه تصور می کند طبیبی هست که بیماری او را علاج تواند کرد و دارویی وجود دارد که آلام او را سبک تواند ساخت پس زاری از بیداری و شهود جباری منبعث می گرد نه از غفلت ، وقتی رنجور از تأثیر عوامل مادی نومید می شود، به خدا روی می آورد و دست توسل بدامان اسباب غیبی می زند و از گناه گذشته مغفرت می طلبد.
١-٦٢٨) درد و بی قراری در طلب ، نزد صوفیه کلید حاجت و رائد وصول و برید وصال است به مناسبت آن که بی قراری خود حس احتیاج شدید است به یافتن و داشتن چیزی که همو محرک و مهیج دستگاه آفرینش بویژه انسان است و تا احتیاج شدت نگیرد دستگاه وجود در هیجان نمی آید و آدمی در طلب نمی ایستد و تا چیزی در معرض طلب نیاید دسترسی بدان ممکن نمی شود به همین دلیل مولانا طلب را نشانه ی معرفت و بوی بردن می داند زیرا زاری و تضرع که خواهش سوزناک است و توبه از منیت و نفس پرستی ، منبعث از غفلت نتواند بود که از این زاری ، گل امید و شادمانی می شکفد و نیل به کمال را می طلبد."