خلاصة:
این مقاله قصد دارد ارتباط قلمرو، دولت و ترور را در جهان معاصر نشان دهد؛ سه ترم انضمامی که به جنبههای قلمروی وضع حاکمیت اشاره دارند. همچنین بر اساس تحلیلی تاریخی-مفهومی نشان میدهد حاکمیت در تلاقی خشونت و قلمرو دولت تعریف میشود؛ چون بهعنوان پلی تعیینکننده بین دولت و ترور عمل میکند و از دولت قلمروی جدا نیست. برای این کار ابتدا به میانجی مفهوم فضا، قلمرو را بهعنوان گستره فضامند حاکمیت تعریف میکند. و روشن میشود چرا مرزهای ملی ظاهرا بیابهامی که نقش الگوی مطلق نهاد مرزی را ایفا میکنند در عمل فقط بخشی از نهاد دولت را شکل میدهد. چون این مرزها هیچگاه نمیتوانند مستقل از دیگر حدود و مرزبندیهایی وجود داشته باشند که به آنها اجازه میدهند در سطحی محلی و نیز جهانی عمل کنند؛ حدودی که قلمروهای حاکمانه را مشخص میکند. سپس نشان میدهد چگونه کنترل و حفظ یک قلمرو همان به کار گرفتن خشونت درون مرزهای دولت-ملت مدرن است و از این طریق میکوشد، نسبت ترور و قلمرو را اثبات کند. در این چارچوب، ادعای مقاله این است که نظریه سیاسی مدرن بر بنیاد یک هندسه قرار داد: هندسه سیاسی داخل و خارج. و مفهوم بنیادی فلسفه سیاسی، نه آزادی و نه قدرت سیاسی بلکه مرز است؛ مرزی که قلمرو یک کشور را میسازد. و در آخر نیز میکوشد با گریز به فیگور «refugee» که در اینجا آواره خوانده میشود، فضای سیاسی او را در کانون توپوس سیاست نشان دهد؛ چراکه آواره مساله اصلی نظریه سیاسی را در جهان مدرن رو میآورد: مرز.
This paper aims to demonstrate the relation between territory, state and terror in the contemporary world as concrete terms which represent the territorial aspects of sovereignty. Using a historical conceptual analysis, it tries to illustrate that sovereignty is an issue at the intersection of terror and territory because it operates as the crucial bridge between terror and state and is integral to territorial state. To this end, territory is defined as the spatial extent of sovereignty based on the “the concept of space”. Subsequently, it becomes clear why the apparently univocal national borders which serve as the absolute model of the border institution, in fact constitute only a part of the government’s institutions. These borders could never exist independent of other alignments that allow them to function on a local as well as a global level; the very alignments that delineate sovereign territories. Building on these bases, this paper endeavors to show how to control a territory is to exercise violence within the boundaries of the modern nation-state and through this tries to prove the relationship between terror and territory. In this framework, it seeks to add a corrective approach to the modern political theory which is based on geometry: the Political geometry of inside and outside. The paper concludes that the fundamental concept of political philosophy is neither freedom nor political power, but borders; i.e. the very borders that construct the territory of a country. The final aim of the paper is to determine the political space of the “refugee” within the Topos of politics; because it is he/she who reveals the main aporia of the modern political theory: “borders”.
ملخص الجهاز:
"هم چنین بر اساس تحلیلی تاریخی-مفهومی نشان میدهد حاکمیت در تلاقی خشونت و قلمرو دولت تعریف میشود؛ چون به عنوان پلی تعیین کننده بین دولت و ترور عمل میکند و از دولت قلمروی جدا نیست .
سپس نشان میدهد چگونه کنترل و حفظ یک قلمرو همان به کار گرفتن خشونت درون مرزهای دولت -ملت مدرن است و از این طریق میکوشد، نسبت ترور و قلمرو را اثبات کند.
به این ترتیب از طریق تحلیل تاریخی-مفهومی روشن میشود که تعیین مرزهای ملی به عنوان قلمرو حاکمیت دولت -ملت های مدرن مهم تر از خاستگاه مادیشان به عنوان الگوی مطلق مرزی، سویه فضامند حاکمیت را نیز برجسته میکند.
به بیانی دیگر، ترور که در ابتدا پدیده ای بود برای مشروع سازی و تحکیم پایه های یک حکومت نوپا، _و البته پدیده ای کاملا آنارشیستی _ از این لحظه به بعد، به بهانه ظهور تروریست هایی که به هیچ دولتی وابسته نبودند، نه تنها از سوی دولت ها تقیبح میشود، بلکه هم زمان رو به تعالی گذاشته و میکوشد نیروی مرعوب کننده اش را در بسط گستره فضامند حاکمیت و قانون به کار گیرد.
از این رو، بسیاری از دولت هایی که هدف حکومت آمریکا در جنگ علیه تروریسم بودند در نظام مسلط سرمایه داری جهانی مشارکت نداشتند و مسلم است با تغییر رژیم های حاکم به رژیم هایی که مایل به ادغام در نظم نولیبرال اقتصادی هستند، میتوان از اختلاف بر سر حق مالکیت قلمرویی و دسترسی به منابع طبیعی جلوگیری کرد؛ مسائلی که به طور طبیعی از اختلافات ارضی (قلمرویی)٢ دیرین ناشی میشود.
, Terror and Territory: The Spatial Extent of Sovereignty, University of Minnesota Press, 2009.
, Terror and Territory: The Spatial Extent of Sovereignty, University of Minnesota Press, 2009."