خلاصة:
مردم بین النهرین نیز همچون سایر فرهنگ های جهان باستان به مرگ می اندیشیدند و درباره زندگی پس از مرگ به گمانه زنی می پرداختند. ولی، آنچه توجه هر پژوهشگری را به هنگام مطالعه اسطوره های بین النهرینی به خود جلب می کند، هراس فراوان آنان از مرگ و سرنوشت روان، و متعاقب آن یاس و ناامیدی شدیدی است که بر تمامی اسطوره های این سرزمین کهن و پهناور سایه افکنده است. در این مقاله فلسفه مرگ و سرنوشت روان در باورهای ساکنان بین النهرین بررسی می شود و پیامدهای ترس و هراس از این پدیده بر جهان بینی و نوع زندگانی ساکنان این سرزمین واکاوی می گردد.
ملخص الجهاز:
"پس از مرگ نیز تنها دو گونه سرنوشت در انتظار انسان ها بود: پذیرفته شدن و راه یافتن در قلمرو مردگان و زندگانی ابدی در آنجا که خاص درگذشتگانی بود که به آیین و درست و با جسد سالم به خاک سپرده شده بودند، یا پذیرفته نشدن در جهان مردگان و تبدیل شدن به ارواح همیشه سرگردان ، گرسنه و تشنه ، و زاری و عذاب دائمی بر دروازة جهان زیرین که خاص مردگانی بود که به قهر کشته شده بودند و یا در بیابان یا دریا کشته ، و یا به آتش سوخته شده بودند و جنازه شان بدون مراسم خاکسپاری بر روی زمین رها شده بود.
با این حال ، زندگی در جهان زیرین بستگی کامل به خیرات و کالاها و لوازم در گور نهاده شده و هدایای خاص خدایان زیر زمین داشت و مردمان بین النهرین ، از فقیر و غنی میکوشیدند هرگونه اقدامی را برای تضمین زندگانی آسوده و مطلوب پس از مرگ انجام دهند و شاید زندگی کردن در گرد و غبار، بدون لباس ، گرسنه و با تنی پر از پر، مربوط به مردگانی باشد که کسی را نداشته اند تا در مراسم خاکسپاری و پس از آن یادی از آنها کند و غذا، لباس ، و ."