خلاصة:
موضوع اصلی این جستار، چیستی فلسفه روانشناسی و هدف آن، تبیین ماهیت فلسفه روانشناسی است. روش ما در این مقال، تحلیل عقلی و تحلیل محتوای کیفی است که از دو مسیر بررسی تحلیلی مفهوم فلسفه و پیگیری مصادیق فلسفه مضاف دنبال میشود. دادههای تحقیق بدین قرار است: بنا بر مسیر اول، فلسفه روانشناسی عبارت است از: بررسی معناشناسانه، هستیشناسانه، معرفتشناسانه و رویکرد اخلاقی به دانش روانشناسی. بر اساس مسیر دوم، فلسفه روانشناسی عبارت است از: معرفتی درجه دوم که برای شناخت درست روانشناسی به بررسی عقلی مبادی تصوری و تصدیقی دانش روانشناسی میپردازد. نتایج تحقیق این است که فلسفه روانشناسی متمایز با فلسفه ذهن و علمالنفس فلسفی است؛ اگرچه هم پوشیهایی نیز با هم دارند.
The main theme and purpose of this study is to explain the nature of philosophy of psychology. The author follows an analytic methodology through assessing the concept of philosophy and studying the instances of philosophy of. Research data are as under: according to the first approach philosophy of psychology is a semantic، ontological and epistemic assessment and is a moral attitude towards psychology. Based on the second approach، philosophy of psychology is a second order knowledge that assesses the conceptual and assertive axioms of psychology. It concludes that philosophy of psychology is different from philosophy of mind and philosophical anthropology، though they overlap each other in certain areas.
ملخص الجهاز:
"نتایج تحقیق این است که فلسفه روانشناسی متمایز با فلسفه ذهن و علمالنفس فلسفی است؛ اگرچه هم پوشیهایی نیز با هم دارند کلید واژه : فلسفه روان شناسی،ماهیت فلسفه روان شناسی،روان شناسی اسلامی مقدمه با توجه به محدودیت های موجود در علوم انسانی در زمینـه علـم دینـی و علـوم انسـانی اسـلامی ، بـه ویـژه ایـن حقیقـت کـه در ایـن زمینـه کارهـای تجربـی ، میـدانی ، عینـی و پدیدارشناختی اندکی انجام شده است ، اگر بخواهیم با علوم انسانی موجود مواجهه جدی و عملی صورت دهیم ، شاید یکی از روش های بالفعل آن ، مواجهـه در لایـه زیـرین ایـن علوم ، یعنی فلسفه علوم انسانی باشـد.
در تکمله نظر جان لازی برای ارائـه تصـویر بهتـری از فلسـفه علـم و بـه تبـع آن فلسـفه روان شناسی ، به نظر می رسد تنها نمی توان به بحث های روشی پرداخت ، بلکه با نگاهی به بحث های فلسفه علم یا فلسفه علوم انسانی ، خواهیم دید که مسائل دیگـری نیـز در ایـن دانش مطرح شده است (خسروپناه ، ١٣٨٥، ج١، ص٧٨)؛ مسائلی مانند: الف ) شناسایی ماهیت دانش و چیستی و موضوع آن ، که اینها از مقوله معناشناسـی یـا سمانتیک هستند.
حتی درباره رابطه تـن و روان که به نظر می رسد بحث پخته ای در فلسفه اسلامی باشد، چندین نظریه مهم وجود دارد که وقتی بخواهیم آن را متناسب با آنچه امروزه در بحـث هـای فلسـفه روان شناسـی موجود است صورت بندی کنیم ، به کار نیاز دارد؛ چراکه تلاشی مجدد می خواهد که بـرای مثال دیدگاه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» بـودن نفـس را از دیـدگاه ملاصـدرا وارد فلسفه روان شناسی کنیم و با کمـک ایـن نظریـه بتـوانیم بـه پدیـده هـای روان شناسـی در حیطه های مختلف جهت دهیم تا تبیین ها، روش ها، اندازه گیری ها و ابزارهای مشـاهده را در روان شناسی در اختیار ما نهد."