خلاصة:
حیا به عنوان یکی از مهمترین صفات اخلاقی از جایگاه ویژهای در میان صفات اخلاقی دیگر برخوردار
است. حیا از یکسو انسان را از انجام عمل قبیح باز میدارد و از دیگر سو ترک عمل قبیح انسان را مزین
به صفت حیا میکند. اما همین صفت مهم به دلایل مختلف با بیتوجهی افراد مواجه شده و سیر قهقرایی را
طی میکند. بنابراین به نظر میرسد برای نجات اخلاق و پیمودن مسیر تعالی باید پژوهشهای بنیادین در
باب همهی مسائل پیرامون حیا انجام شده و به جامعه عرضه گردد. پژوهش حاضر با رویکرد بررسی حیا و
راهکارهای احیای آن یکی از این پژوهش هاست. حیا را میتوان از دیدگاه های مختلف از جمله ناظرها و
نظارتها بررسی کرد، چنانچه کسی انواع ناظرها را بشناسد، این شناخت او را بهتر و بیشتر به سمت حیا
سوق میدهد. هدف رسیدن به کمال از طریق اخلاقمداری است، که حیا نیز یکی از مهمترین فضایل
اخلاقی محسوب میشود. مقاله پیرامون حیا در علومی همچون روانشناسی، علوم تربیتی و رفتاری، روان
کاوی، اخلاق و تربیت اسلامی قابل بحث است که این مقاله فقط در حوزهی اخلاق اسلامی و با استفاده از
آیات و روایات به این موضوع توجه نموده است. نتیجه ی این پژوهش نیز این است که: در صورت احیای
حیا در جامعه، فضایل اخلاقی دیگر نیز احیا میشود و باعث اخلاقی شدن افراد جامعه می گردد
ملخص الجهاز:
در اين فصل اقسام و مراتب حيا، مثبت و منفي، و انواع نظارت را بحث ميکنيم تا بخش ديگري از مسائل مربوط شناخت حياي مثبت و منفي در احياي حيا بسيار مؤثر است ؛ زيرا بعضي از اقسام آن، حيا محسوب نميشود، بلکه نوعي اختلال رفتاري است که باعث پيش رفت نکردن انسان در جامعه ميگردد.
». اين جا سؤالي پيش ميآيد، انسان چرا بايد از خودش شرم کند؟ پاسخ : زيرا ملاک شرم برانگيزي اين است که ناظر داراي ارزش باشد؛ وقتي انسان، خود را ناظر بر اعمال خويش بداند و بعد عمل نابهنجار انجام ندهد، يعني براي خودش ارزش قائل شده است .
» با توجه به اين روايت ، انسان در مرحله ي اول، به خاطر ارتکاب گناهان از خدا حيا ميکند و سپس با ملکه شدن عدالت در او و نزديکيش به عصمت ، عزم او براي گناه نکردن راسخ شده و ديگر گناه نميکند.
بنابراين تمام برنامه هاي اخلاقي و تربيتي انسان براي رسيدن به حب خدا و در امان ماندن از بغض اوست ؛ کامل کردن دين تلقي شده است ، حيا يکي از اين برنامه هاي تربيتي است .
مردم ميدانند خداوند ناظر بر اعمال انسان است ، اما نسبت به اين نظارت عادت کردهاند و نظارت افراد ديگر نيز برايشان عادي شده است ، زيرا هم نشيني با افراد بيحيا و بيادب، بيحيايي را براي آنها عادي کرده است .