خلاصة:
ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ ﯾﮑﯽ از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮان اﯾﺮاﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اﺷﻌﺎر ﻓﺎﺧﺮ و ﻋﻠﻤﯽ او ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻀﻤﻮن ﺷﻬﺮه ﻋﺎم و ﺧﺎص اﺳﺖ. اﺷﻌﺎری ﺷﻮراﻧﮕﯿﺰ، ﺑﺪﯾﻊ و ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﻪ از او ﯾﮏ ﺷﺎﻋﺮ دﯾﺮ آﺷﻨﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. آﺷﻨﺎﯾﯽ ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﻋﻠﻮم زﻣﺎن ﺧﻮد رﻧﮓ و ﺑﻮﯾﯽ ﺧﺎص ﺑﻪ اﺷﻌﺎرش داده اﺳﺖ. ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ از آﺷﻨﺎﯾﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻗﺮآن ﻣﺠﯿﺪ، ﺑﺼﻮرﺗﯽ ﺗﻤﺎم و ﮐﺎﻣﻞ در ﺧﺼﻮص ﻣﺴﯿﺢ و ﻣﺮﯾﻢ ﻣﻘﺪس ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ. ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﺑﯿﻦ ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ و ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﺳﺒﺐ درﯾﺎﻓﺖ اﻃﻼﻋﺎت ﻓﺮاوان و ﺑﻪ ﺳﺒﺐ اﯾﻦ داﻧﺴﺘﻪ ﻫﺎ و دﺳﺖ ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺑﯿﺶ از دﯾﮕﺮان ﺑﻪ آﯾﯿﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ﭘﺮداﺧﺘﻪ و اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ای ﻣﺴﺎﻋﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺼﻮرت ﺗﻄﺒﯿﻘﯽ اﺷﻌﺎرش ﺑﺎ ﺳﺮوده ﻫﺎی ﺷﺎﻋﺮ معاﺻﺮ ﻋﺮب ﺧﻠﯿﻞ اﻟﺤﺎوی ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﻮد. ﺧﻠﯿﻞ اﻟﺤﺎوی ﯾﮑﯽ از ﺷﺎﻋﺮان ﭘﯿﺸﺮو و اﮔﺰﯾﺴﺘﺎﻧﺴﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ﻋﺮب زﺑﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑه ﺗﺤﺼﯿﻼﺗﺶ در رﺷﺘﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ اﺷﻌﺎر ﭘﺮﺷﻮر و ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬاری ﺳﺮوده اﺳﺖ. اﻟﺤﺎوی ﻓﯿﻠﺴﻮف ﺗﻮﺟﻪ وﯾﮋه ای ﺑﻪ آﯾﯿﻦ ﻣﺴﺤﯿﺖ داﺷﺘ ﻣﺴﯿﺢ را در ذﻫﻦ و اﺷﻌﺎرش ﻗﻬﺮﻣﺎن و اﺳﻄﻮره ﻣﯽ داﻧﺪ و در اﺷﻌﺎرش ﺑﺎ رﻣﺰ آن را ﺑﺨﻮﺑﯽ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ و ﺳﺮاﺳﺮ ﻋﻤﺮش در ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺴﯿﺢ ﺗﻌﻤﻖ ﮐﺮده و ﺑﺎ ﺗﻔﮑﺮات ﺑﺪﯾﻊ در ﺧﺼﻮص ﻣﺴﯿﺢ ﺷﺎﻋﺮی ﮐﺮده اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ- ﻧﮕﺎرﻧﺪه – ﺑﺎ ﮔﻮاه ﮔﺮﻓﺘﻦ از اﺷﻌﺎر اﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮان آﯾﯿﻦ ﻣﺴﺤﯿﺖ را از ﻧﮕﺎه اﯾﻦ دو ﺑﺮرﺳﯿﺪه و وﺟﻮه اﻓﺘﺮاق و اﺷﺘﺮاک اﯾﻦ دو ﺷﺎﻋﺮ را ﺑﻪ ﺗﺤﺮﯾﺮ درآورده اﺳﺖ
ملخص الجهاز:
"»(ماهیار،1376: ص 23) خاقانی در قصیده ترساییه چنان از اصطلاحات آیین مسیحیت در اشعارش به زیبایی استفاده می کند که تحسین همگان را برمی انگیزد: به روح القدس و نفخ روح و مریم به انجیل و حواری و مسیحا به ناقوس و به زنار و به قندیل به یوحنا و شماس و بحیرا به تثلیث بروج و ماه و انجم به تربیع و به تسدیس ثلاثا (سجادی،1377: ص 11) خاقانی در بحث معجزات مسیح همانند بینا کردن افراد کور و زنده کردن مردگان توسط وی با اذن خداوند نیز اشعاری درخور و شایسته دارد: چرا عیسی طبیب مرغ خود نیست؟ که اکمه را تواند کرد بینا (همان: ص 7) و یا از سخن گفتن مسیح در گهواره به عنوان اولین معجزه برای پاکی و منزه بودن مریم و روزه داشت مریم مقدس چنین می گوید: چه بود آن نطق عیسی وقت میلاد چه بود آن صوم مریم گاه اصغا (ماهیار، 1376: ص 35) همچنین در خصوص زنده کردن مردگان (عارز) و روح دمیدن در مرغی که از گل ساخته چنین گفته است: چگونه ساخت از گل مرغ عیسی چگونه کرد شخص عازر احیا (همان: ص 36) و یا در بیت دیگری از دم مسیحایی می گوید: صبح وارم کآفتابی در نهان آورده ام آفتابم کز دم عیسی نشان آورده ام (همان: ص 109) و یا این بیت که تلمیحی ظریف به داستان معجزات بارور شدن درخت نخلی که مریم در پناه آن وضع حمل کرد و یا زنده شدن عازر یا لازاروس سه روز پس از مرگ دارد: من نخلم و تو مریم، من عازرم تو عیسی، نخل از تو گشت تازه، جان از تو یافت عازر (کزازی،1384: ص 306) عازر ثانی منم، یافته از وی حیات عیسی دلها وی است ؛ داده تنم را شفا زنده کردم سخن ؛ ار شاکر من شد، چه عجب که ز عازر صفت شکر مسیحا شنوند (همان: ص 72) یا این ابیات: زبان بسته به مدح محمد آرد نطق که نخل خشک پی مریم آورد خرما (سجادی، 1374: ص 13) خاصگان مریم از نخل کهن خرمای نو خورده اند و بر جهودان استخوان افشانده اند (همان: ص 109) با مریم، نخل خرمای خشک بفشاند خرمای تر از میان فرو ریخت (همان: ص 507) و از دیگر معجزاتی که خاقانی از یاد کرده است رنگرزی مسیح بود به این صورت که از خم یکرنگ پارپه های رنگارنگ بیرون می آورد: آری در آن دکان که مسیح است رنگرز زرنیخ و نیل را نتوان داد دستگاه (همان: ص 919) عیسی به حکم رنگرزی بر مصیبتش نزدیک آفتاب لباس سیاه برد (همان: ص 871) بر طرف لب تو جان عیسی از نیل و بقم دکان نهاده (همان: ص 663) عیسی ام رنگ به معجز سازم بقم و نیل به دکان چه کنم (همان: ص 253) خاقانی از دیگر اشارات طریفی که به آیین مسیحیت داشته است، اشاره به بیت المقدس است."