خلاصة:
اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ در ﺻﺪد ﺑﺮرﺳﯽ اﺷﮑﺎﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﺳﻨﯽ از ﻧﻔﯽ وﺻﯿﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ| آﻣﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﺸﺎن رﺣﻠﺖ ﻧﻤﻮدﻧﺪ و وﺻﯿﺘﯽ ﻧﮑﺮدﻧﺪ. ﻣﻨﺸﺄ اﯾﻦ اﺷﮑﺎل ﻋﺪم ﺗﻨﺎﺳﺐ رﻓﺘﺎر ﺣﻀﺮت در اﯾﻦ ﻣﻮرد اﺳﺖ ﺑﺎ آﻧﭽﻪ در ﻓﻘﻪ و دﯾﻦ در ﻓﻀﯿﻠﺖ وﺻﯿﺖ در ﮐﺘﺎب و ﺳﻨﺖ و ﺳﯿﺮه و اﺟﻤﺎع آﻣﺪه اﺳﺖ. ﻋﻠﯽرﻏﻢ ﮔﺴﺘﺮدﮔﯽ ﺑﺤﺚ در اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﯿﺎن ﻓﺮﯾﻘﯿﻦ اﻣﺎﻣﯿﻪ و اﻫﻞ ﺳﻨﺖ، اﻏﻠﺐ از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺻﺒﻐﮥ ﮐﻼﻣﯽ و ﻋﻘﺎﯾﺪی دارد، در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﯾﻦ اﺷﮑﺎل را از زاوﯾﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺣﺪﯾﺜﯽ دﻧﺒﺎل ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ و ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺆال اﺳﺖ: آﯾﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ| وﺻﯿﺖ ﻧﻤﻮد؟ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﻼشﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻬﺖ ﺣﻞ اﯾﻦ اﺷﮑﺎل ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺒﻮده ﮐﻪ ﻧﻘﺎط ﺿﻌﻔﺸﺎن را ﺑﯿﺎن ﻧﻤﻮدﯾﻢ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ و ﺗﺤﻠﯿﻞ اﺣﺎدﯾﺚ ﻣﻨﻘﻮل از ﻃﺮﯾﻖ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺟﻪ داﺷﺘﯿﻢ و ﺑﺎ اﺛﺒﺎت ﻋﺪم اﻋﺘﺒﺎر و ﻋﺪم ﺻﺤﺖ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ آنﻫﺎ ﻣﻮﺿﻊ اﻣﺎﻣﯿﻪ را روﺷﻦ ﻧﻤﻮدﯾﻢ.
ملخص الجهاز:
"پنجم : آنچه مرتبط با بخش دوم از کلام ام المؤمنین عایشه است : «وصیتی به چیزی نکرد»، نفی وصیت پیامبر| است : اگر منظور از آن نفی وصیت تملیکی یعنی وصیت به مال باشد، در صورت انتفای مال اشکال میشود که پیامبر| اموال و میراث باقی گذاشته است ، شوکانی میگوید: «وصیت ایشان | به چند چیز ثابت شده است ، همچون دستور ایشان | به عایشه در بیماری به انفاق طلا، چنان که در حدیثش نزد احمد و ابن سعد و ابن خزیمه است » (کوفی عبسی، ١٤٠٩: ٨/ ١٣٤ - ١٣٥؛ هیثمی، ١٤١١: ٧/ ٤١ - ٤٣؛ مقریزی، ١٤٢٠: ٢/ ١٣٤؛ ٢٩٢ - ٢٩٣ و ١٥/ ٥١٥؛ صالحی شامی، ١٤١٤: ١٢/ ٢٥٠؛ شوکانی، بیتا: ٦/ ١٤٥).
اگر نفی وصیت عهدی یا نفی مطلق وصیت ، حتی وصیت عام اخلاقی و مذهبی و سیاسی باشد که خارج از محل بحث است و فایده نفی و اثباتی در این بحث وجود ندارد، هرچند انکار وصیت اخلاقی و مذهبی و سیاسی غیر منطقی و غیر قابل قبول است ، چنان که اسناد تاریخی بر آن دلالت میکند، از جمله : حدیث عبدالله بن ابی اوفی در وصیت حضرت | به کتاب الله ، و مانند حدیث انس بن مالک که گفته : «وصیت عام پیامبر| هنگام رحلت بسیار تکرار میکردند، نماز، و ما یملکتان » (قزوینی، همان : ٢/ ٩٠٠ – ٩٠١)."