خلاصة:
نظریهی کسب توسط ابوالحسن اشعری مطرح شده و مورد اقبال اکثریت اهل سنت قرار گرفته است. عالمان اشعری برای اثبات آن، افزون بر ادله نقلی، به تقریر ادله عقلی مختلفی مانند استحاله اجتماع دو علت بر معلول واحد، استناد به اطلاق صفت اراده، علم و قدرت خداوند و لوازم باطل نظریه رقیب کسب پرداخته اند. نویسندگان در این مقاله علاوه بر تبیین، به نقد مهم ترین ادله عقلی اشاعره خواهند پرداخت و نشان خواهند داد که نه تنها ادله عقلی مورد تمسک اشاعره مخدوش و باطل است، بلکه نظریه کسب، نظریه ای غیرمعقول و خلاف عقل و وجدان هم محسوب می شود.
ملخص الجهاز:
عالمان اشعري براي اثبات آن ، افزون بر ادلۀ نقلي، به تقرير ادلۀ عقلي مختلفي مانند استحالۀ اجتماع دو علـت بـر معلـول واحـد، اسـتناد بـه اطلاق صفت اراده ، علم و قدرت خداوند و لوازم باطل نظريۀ رقيب کسب پرداخته اند.
تحليل و بررسي اصل ادعا و دليل اشاعره مبني بر استحالۀ اجتماع دو علت مستقل در معلول واحد درست و معتبر است ، اما مورد بحث (فعل منسوب به انسان ) مصداق آن نيست .
٢. لوازم باطل اختيار انسان دليل ديگر اشاعره بر عدم فاعليت انسان ، اين است که اگر قدرت انسان نيز هماننـد قـدرت خداوند، در افعال آدمي مؤثر باشد، در فرض اختلاف قدرت و ارادٔﻩ انسان و خداوند، لوازم باطلي ايجاد ميشود.
علاوه بر اينکه خداوند عـالم به حقيقت حرکات و کردار انسان هاست ، همچنين علم دارد که علت مباشر و مسـتقيم ايـن افعال ، قدرت و ارادٔﻩ انسان است ؛ از اين رو عليت انسـان بـراي افعـالش در علـم خداونـد، برخلاف عليت آتش براي گرما، اختياري محسوب ميشود.
به اين بيان که اگر علم پيشين به فعلي، موجب جبريت فعـل شـود، لازم ميآيد که خداوند متعال را نيز فاعل مجبور بدانيم که قدرت بر ترک نـدارد، چـرا کـه حسب فرض و اتفاق تمام متألهان ، خدا عالم بر افعال خويش است .
از اين رو افعال انسان کـه ارادٔﻩ خداونـد بـر آنها تعلق گرفته است ، بدون اختيار خود انسان ايجاد شده انـد و انسـان بعـد از تعلـق ارادٔﻩ خداوند به افعالش ، توان مخالفت ندارد و نميتواند فعلي را که مراد خداونـد اسـت ، تـرک کند.