خلاصة:
فولی با رویکردی متفاوت به معرفت شناسی و نفی وجود رابطه ی ضروری بین تئوری معرفت و باور موجه، سعی دارد تا نظریه ای جامع درباره ی عقلانیت ارائه نماید. او طی چند گام و با تکمیل طرحی ابتدایی که برگرفته از مفهوم عقلانیت ارسطویی و هدف محور است، طرح جامع خود را در این قالب مطرح می سازد: «تصمیم (برنامه، باور، نقشه و فعل) A از جهت X، برای فرد S عقلانی است، اگر برایش عقلانی معرفتی باشد که باور کند A به نحو قابل قبولی در تامین اهداف از نوع X، عملکرد خوبی دارد». فولی لحاظ همه ی اهداف فرد اعم از نظری و عملی و منحصر ندانستن منظر اتخاذی را دو شرط لازم برای ارزیابی جامع عقلانی برمی شمرد. به نظر او ادله ی عملی با تعیین اهمیت موضوع مورد باور و توجه به نقش اجتماعی باورنده، معیارهای لازم باور موجه را مشخص می کنند. با وجود فراهم آمدن فهم بهتر وکارآمدتر عقلانیت در چهارچوب نظریه فولی؛ نسبی گرایی، آسان گیری، نادیده گرفتن ملاک های اجتماعی و عینی، غیر تدافعی بودن، ابزار گرایی و عدم توجه لازم به سایر انواع عقلانیت(غیر از عقلانیت معرفتی)، نقدهای پیش روی طرح جامع عقلانیت اوست.
ملخص الجهاز:
طرحی که برای ارزیابی باورها، افعال و سایر پدیده های مربوط به هر فرد، گروه یا جامعه ای قابل استفاده باشد، برای انواع اهداف نظری و غیرنظری مناسب باشـد و در کاربرد آن ، هیچ تفاوتی بین باور عقلانی و پدیده هـایی ماننـد فعـل ، تصـمیم ، برنامـه و راهبرد وجود نداشته باشد؛ به این معنا که در آن ، فهم عقلانیت باور بـه شـیوه ای مـوازی بـا فهم عقلانیت سایر پدیده ها تبیین شود (٣ :٢٠٠٣ & ,٤ :١٩٩٣ ,Foley).
& See: Foley, 2001:3, & 2003:3) گام چهارم : واردکردن واژة «مقبولیت » در طرح برای این که پدیده ای ، اعم از فعل ، باور و برنامه ، عقلانی باشد، آیا باید نسبت به همـة بدیل های خود، بهترین کار را جهت نیل به اهداف فرد، انجام دهد؟ به عبارت دیگـر، معیـار عقلانی بودن ، منتها درجة نقش مثبت و مؤثر در دستیابی به اهداف است یـا تـأثیر مثبـت در درجات کمتر نیز قابل قبول است ؟ فولی معتقد اسـت کـه عقلانیـت ، بـه معنـای «بـه قـدر کفایـت مسـتدل بـودن » اسـت و مستدل بودن ،١ امری ذومراتب است و نسبت به قوت ادلة فرد متغیر است .
درنتیجة این اصلاح ، طـرح جـامع عقلانیـت او بـه ایـن شکل بیان می شود: «تصمیم (برنامه ، باور، نقشه و فعل ) A از جهت X، برای فـرد S عقلانـی است ، اگر برای S، عقلانی معرفتی باشد که باور کند A به نحو قابل قبولی در برآورده شدن اهداف از نوع X فرد، عملکرد خوبی دارد» (٤-٣ :٢٠٠٨ & ,٨-٧ :٢٠٠١ ,Foley).