خلاصة:
داستان مطرب پیراسرارالتوحید، درمصیبت نامه عطار و مثنویمولوی، با تغییر عناصر داستانی، پیام و محتوا و شخصیتهای داستان بهکارگرفته شده است و موضوع اصلی آن، سماع عارفانه وممنوعیت و مقبولیت آن است که هر سه متن، بدان توجه ویژه داشتهاند. قهرمان اصلی داستان اسرارالتوحید و داستان عطار، خود ابوسعید است؛ اما شخصیت اصلی داستان مولوی، خلیفه دوم است که برگرایش مذهبی مولوی و واردکردن گفتمان صریح دینی در متن تاکید دارد. این تحقیق براساس دیدگاه گرماس و با مطالعهکتابخانهای و با سویه توصیفی –تحلیلی کوشیده است تفاوتها و همسانیهای سه متن را از منظر داستانی ومحتوایی بیابدوتوانمندی و علائق اصلی هریک از ایشان را دراین داستان نشان دهد. حاصل این است که مولوی در داستانپردازی و معناپروری قویتر وتوانمندتر از عطار و محمد بن منور عملکرده است.
ملخص الجهاز:
"ک: زمـانی ،١٣٨٦: ٥٧٠)بـا سـرودن داسـتان پیـر چنگــی و آوردن عمــردراین داســتان، صــبغة شــرعی ســماع را بــا اشــارتی بــه شــدت وسختگیریهای خلیفة دوم مطرح کرده است ، ضمن اینکه مسألة آگـاهی از غیـب را بـا استفاده از خواب و ندای سروش غیبی برگوش جان خلیفـه و ارتقـای او بـه مقـام شـیخ کامل ، واقع نماتر کـرده وتحـول هـر دوشخصـیت ، خلیفـه و مطـرب را، منظـور نمـوده و داستان را آگنده از عناصر عرفانی ای همچون دعا به هنگام اضطرار، فقر، بریدن از خلـق ، توبه ، روایی اختصاص اموال و دارایـی دولتـی بـرای سـماع راسـت ، داشـتن دل شکسـته یاداشتن منزل و مهـبط لطـف و رحمـت الهـی و اهمیـت و جایگـاه ارزشـمند نیـت در اعمال،کرده است .
با ایـن توضـیح ، مشخص می شود که داستان منور به دلیل تکیه او بر بیان کرامت شیخ و محوریت عمـل و دریافت شیخ در آن، جو وحالتی ذوقی ، عاطفی وارادتمندانه را به داستان مـی بخشـد و این ارادت، حتی در طبقة زنان جامعه که با بخشش امـوال و دارایـی خودشـان، تنهـا بـه التماس دعای خیر، به یاری اعمال خدایی شیخ می آیند، تأییدی اجتماعی برای شـیخ و داستان بازمی خردکه از عناصری چنین ویژه، بهره گرفته است ، و این در حالی است کـه عطار با تبدیلی دیگر و البته تضعیف کننده، فتوحدهنده و حامی خانقاه و شیخ را مـردی که محل هزینة بخششش را سفرة مریدان، نه حوایج عالی تر، تعیین می کند تـا حمایـت نصف جامعه را از شیخ بازخرد، و کارکرد توجه به اقبال اجتماعی را که شـیخ ابوسـعید و پیروانش ، به دلیل داشتن دشمنان و منکران شیخ و طریقـت عاشـقانة او، بـدان محتـاج بودهاند، به دلیل سپری شدن زمان عملی داستان واقعی در روایت (که در نقل سـینه بـه سینة روایت ها ملحوظ بوده است )، نادیده بگیرد و ضعفی دیگر رابرضعف هـای داسـتان- گویی عطار در این داستان، بیفزاید."