خلاصة:
جبرگرایی بیشتر با نگرش به مسئله علم الهی و قضا و قدر در حوزه علم کلام، و مسئله تسلسل اراده ها در قلمرو فلسفه ارائه شده است. میرداماد در پاسخ به مسئله تسلسل اراده ها بر آن است که مسبوقیت اراده به اراده دوم و نیز مسبوقیت اراده دوم به اراده سوم و همچنین دیگر اراده ها، مستلزم تسلسل محال نیست؛ زیرا تسلسل در اینجا قائم به اعتبار ذهنی معتبر است و با قطع این اعتبار، تسلسل نیز قطع خواهد شد. همچنین ایشان در پاسخ به شبهه لزوم جبرگرایی در مسئله قضا و قدر معتقد است اراده و اختیار انسان جزء قضا و قدر الهی بوده و اختیار انسان، داخل در متعلق علم الهی است. میرداماد دیدگاه امر بین الامرین را در پرتو تفکیک میان «فاعل مرید» و «جاعل تام مفیض»، و فاعل مباشر دانستن انسان، تبیین می کند. اندیشه های میرداماد در مسئله جبر و اختیار در عین عمق و استواری، دارای برخی کاستی ها است که نوشتار پیش رو بدان ها پرداخته است.
ملخص الجهاز:
"جبرگرایی و مسئله تسلسل ارادهها میرداماد این مسأله را جزء دشوارترین مسائل در قلمرو اختیار انسان دانسته و مدعی است که پاسخ این مسئله، نخستینبار توسط خود ایشان مطرح شده و گذشتگان به آن پاسخی ندادهاند (میرداماد، 1367، ص473؛ همو، 1391الف، ص7).
برخی پژوهشگران ضمن نقد اشکال بالا، در دفاع از میرداماد براین باور است که میرداماد نامی از اعتبار نبرده و اراده را اعتباری نمیداند، بلکه اراده را از ذاتیات انسان دانسته و آن را با جعل بسیط، موجود میداند (ناجی اصفهانی، 1385، ص233) اما این دفاع پذیرفتنی نیست؛ زیرا میرداماد در پارهای موارد از تعبیر «اعتبار» بهره جسته است (میرداماد، 1391الف، ص99) اما مسئله ذاتی بودن اراده و جعل بسیط آن، از سخنان میرداماد استفاده نمیشود.
میرداماد در تفسیر قدر علمی نیز همچون قضای علمی بر این نکته پای میفشارد که قدر علمی، خود علم الهی نیست، بلکه علم الهی با حیثیت علیت و فاعلیت برای اشیا خارجی است؛ زیرا حیثیت علم با حیثیت قضا و قدر از دو جهت بالا متفاوت است (همان).
با چشم پوشی از دو اشکال بالا، اشکال مهمی که بر دیدگاه ایشان وارد است اینکه گرچه دیدگاه ایشان در لازم ذاتی قرار دادن ثواب و عقاب برای افعال انسان، پذیرفتنی است اما این دیدگاه تنها در صورتی تمام است که خود اراده را نیز ارادی دانسته و تبیین معقولی از ارادی بودن اراده، ارائه کنیم."