خلاصة:
وجود خرافات ضد علم در قرآن، در واقع، زیر مجموعه بحث کلان تری با عنوان «قرآن و فرهنگ زمانه» است که از ناحیه مستشرقان وارد فضای قرآنی شده است و بعد از آن از سوی برخی اندیشمندان مسلمان نیز پیگیری شده است. مسئله این است که آیا قرآن از فرهنگ زمانه تاثیر پذیرفته است یا نه؟ در این نوشتار دیدگاه دکتر جعفر نکونام درباره وجود خرافات ضد علم در قرآن مورد بحث و نقد قرار گرفته است. قبول وجود خرافات حتی از باب جدل و تمثیل مستلزم سیالیت دلالت متن، فرو کاستن بخشی از متون وحیانی به شواهد تاریخی، غیر قابل بهرهبرداری، بیاعتبار شدن قرآن، سرایت اشکال به تمام دین و ... است. وجود جنّ خرافهای است که به نظر ایشان از باب جدل و تمثیل در قرآن بیان شده و در این نوشتار بدان پرداخته است. وجود جنّ با توجه به آیات زیادی که در قرآن درباره آن وجود دارد و نیز روایات بسیار زیاد قابل انکار نیست و تنها دلیل بر نفی وجود آن، صرفا استبعاد و اثبات نشدن آن از سوی علوم تجربی امروزی است.
ملخص الجهاز:
عبارت ایشان چنین است: «آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهارصد سال هنوز معلوم نشده ، پس این مراد جدی برای که و کجاست؟ و اگر باید به انتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا این همه بر سر علم باید کوفت؟ آن هم علمی که در برهان نظم برای اثبات وجود خدا از آن بهره می جوییم، و علمی که آقای طباطبایی با استناد به آن، معنای پرتاب شهاب به شیاطین را پاک عوض میکند و برخلاف همه مفسران فتوا میدهد؟ و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشواریاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمانهای هفت گانه که با سعادت و شقاوت مؤمنان پیوندی ندارد ، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبدأ و معاد چگونه میتوان به یافتن مراد جدی متکلم اطمینان یافت؟ آیا این شیوه در فهم و استفاده از قرآن رخنههای رفوناپذیر نمیافکند؟ و بر همه چیز غبار تردید و تیرگی نمیافشاند و امن و اعتماد به کلام و متکلم را نمیستاند؟ آیا سنّت معتزلیان راه بهتری را نشان نمیدهد که چنین پارههای ناسازگار از قرآن را سازگار با عقاید عامیانه اعراب بدانیم و از تکلفات و تأویلات نالازم و ناسالم رهایی جوییم؟ و جواهر آموزههای قرآن را از غبار این ابهامات پاکیزه نگه داریم؟ (خواه آن آیات از سر هم زبانی با اعراب وارد شده باشند ، خواه به سبب دانش محدود پیامبر).
2ـ تأثیر پذیری کامل قرآن از فرهنگ زمانه برخی مستشرقان و نیز نویسندگان مسلمان بر این باورندکه قرآن، فرهنگ جاهلی عرب را که آمیخته با خرافات غیر علمی بوده، قبول کرده و بر همان وزان نازل شده است؛ برای نمونه، به عبارات زیر از دکتر سروش توجه کنید: «نه فقط زبان اسلام که فرهنگ آن هم عربی است و لذا نه فقط زبان اسلام که فرهنگ آن هم عَرَضی است...