خلاصة:
کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی قریب و بعید باشد و این دو معنی لازم و ملزوم یکدیگر باشند. پس گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به دور منتقل گردد، چنانکه بگویند "پخته خوار" به معنی مردم تنبلی که از دسترنج آماده دیگران استفاده می کنند. کنایه منحصر به گونه ی خاصی از ادب نیست بلکه در همه ی انواع اعم از حماسه، غنایی و اندرزی کاربرد دارد.
نویسنده در این نوشتار بر این است تا مراثی دیوان ابن حسام خوسفی را بر اساس روش تحلیل محتوا بررسی کرده و با ذکر شواهدی، گزیده هایی از کنایات آن را ارائه دهد.
ملخص الجهاز:
"از جمله موارد مهم دیگری که ممکن است شاعری درآن باره مرثیه سرایی کند ولـی در کتاب ها از آن نامی به میان نیامده ، این اسـت کـه شخصـی عمـری را بـه بطالـت یـا کارهای ناپسند یا به دیکتاتوری و ظلم برمردم سپری نموده باشد و شاعری اوصـاف او را برشمارد، آیا این نوع توصیف را میشود مرثیه خواند؟آیا بیـان حـزن و انـدوه شـاعر بـر چنین کسانی ابراز غم و اندوه واقعی است یا شاعرخواسـته اسـت هزالـی کنـد و بـا ایـن بیهوده گوییها شادیش را از مرگ او یادآوری نماید؟ برخی منابع نوشته اندکه اسحاق موصلی در رثاء هشـیمه مـیفروش ،کـه همسـایه او بوده است ، چنین سروده : اضحت هشیمه فی القبورمقیمـه وخلـت منازلهــا مــن الفتیــان کانــت اذا هجرالمحــب حبیبــه دبـت لـه فـیالسـر والاعـلان حتـی یلـین لمـا تریـد قیـاده و یصـیر سـیئۀ الـی الاحسـان یعنی با مرگ هشـیمه شـادی و نشـاط از عـود و کنیزکـان خواننـده روی برگردانـد.
٤- پیوند با زبان و فرهنگ مردم : برخی از کنایات دیوان ابن حسام جنبۀ تمثیلی دارند و امروز در زبان و فرهنگ مـردم بیرجند زنده است و در میان آن ها به عنوان امثال و حکم به کار میرود، مانند: برسردوانیدن ب ٥٤٢٢، خون جگرخوردن ب ٥٤٤١، الـف و بـا خوانـدن ب ٥٤٢٢، قامـت ازغم دو تا شدن ب ٧٠٣٥، از زمین تا آسمان ب ٧٠٣٥، انگشت قلم کردن ب ٧٠٤٢، جـان بـه لب رسیدن ب ٧٠٦١، گردن فرازی کردن ب ٧٠٦٨، گلوگیر بودن ب ٥٣٠٢ و..."