خلاصة:
نوع مدیریت سیاسی در عرصه جغرافیایی حکومت خودمختاری اقلیم کردستان عراق که از آن به عنوان هارتلند خاورمیانه یاد می شود شیوه نوینی در حکومت داری در هزاره جدید محسوب می گردد، همچنین موقعیت جغرافیایی این حکومت خودمختار به دلیل تلاقی و پیوند اقوام ترک، کرد، فارس و عرب که اهمیت این منطقه را دوچندان کرده مطالعه تحولات این منطقه را ضروری می نماید. شکل گیری این نوع حکومت در خاورمیانه ای که سال ها با حکومت های متمرکز اداره می شدند متفاوت بود و چالش ها و فرصت هایی را برای کشور عراق و همسایگان آن در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ایجاد نمود. با اشغال عراق توسط آمریکا و سقوط حکومت دیکتاتوری صدام حسین فعالیت درزمینه های متفاوت برای آنان فراهم شد و باعث فعال تر شدن این قوم در عرصه سیاسی و جغرافیایی کشور عراق و حکومت آن شد. بازتاب وقایع روی داده در کردستان عراق به دلیل موقعیت مرکزی اش سبب تاثیرگذاری بر مناطق اطراف خود و کشورهای مختلف خاورمیانه شده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی این تحولات را بررسی نموده است. نتایج تحقیق نشان می دهد با حمله آمریکا به عراق و سقوط دولت صدام بیشتر نگاه ها متوجه تغییرات سیاسی و تحولات فراروی در ابعاد نظامی و سیاسی این کشور شد. اما آنچه در این میان قابل توجه و تامل است سیر پیشرفت و تغییرات گسترده در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در کردستان عراق و تاثیرات آن بر کشورهای هم مرز خود می باشد، به طوری که دامنه این تحولات به حدی بوده که بعد از مدتی تحولات سیاسی را که منشا تحولات اقتصادی و کلیه تغییرات حاصله در جامعه کردستان بود را تحت تاثیر قرارداد و اقلیم کردستان را نوعی الگوی جدید برای حکمرانی در کشورها ارائه نمود.
ملخص الجهاز:
"اسـلام و آمـوزه هـای اسلامی در تاریخ تحولات سیاسی یک صد ساله اخیر کردستان عراق تأثیرات قابل توجه (نه محوری و اساسی) داشته است و رهبران جنبش های آزادیبخش کـردی در ایـن منطقـه در مقاطع زمانی مختلف عمدتا" از افراد و رهبـران دینـی مـورد اعتمـاد مـردم بـوده انـد کـه بـا تمسک به حساسیت ها و ویژگیهای قومی کردی مردم منطقه را برعلیه اشغالگران خارجی، استعمارگران جهانی و مستبدین داخلی فراخوانده و بسیاری از انقلاب ها و خیزش های مردم را رهبری نموده اند؛ اما فقدان مبانی و آموزه های سیاسـی اسـلامی در خیـزش هـای مـردم و رویکرد رهبران خیزش های کردی حداقل تا اوایل دهه ٨٠ مـیلادی گذشـته کـاملا مشـهود بوده است و تفکرات قوم گرایانه کردی و حـداکثر اخـتلاط آن بـا تفکـرات مارکسیسـتی و سوسیالیسـتی موجـود در جوامـع بشـری در دهـه هـای ٥٠ تـا ٧٠ مـیلادی توسـط برخـی از جریانات کردی محور همه جنبش های کردی در عراق بوده است .
در سال های اخیر نیز در مقاطع مختلف زمانی متجددین سکولار تـلاش هـای اسـلام گرایـان برای حضور و مشـارکت در تحـولات کردسـتان را بـه افـراط گرایـان اسـلامی ((القاعـده )) منتسب ساخته اند و اسلام گرایـان نیـز سـکولارهای متجـدد را اذنـاب امپریالیسـم آمریکـا و صهیونیسم خواندند و شاید این اولین باری است که در کردستان عراق نـوعی سـازگاری و همکاری بین دو گرایش دمکراسی خواهی و اسلام گرایی مشاهده می شود و این دو جریان فکری قدرتمند اقلیم به دوراز اختلافات فکری موجود و یا توطئه های تفرقه افکنانه دیگـران ، اصلاحات در ساختار قدرت اقلیم را مطالبه می کنند و هر دو جریان فکری در جلوگیری از شکل گیری انسداد فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اقلیم هـم مسـیر و هـم قـدم شـده و مبارزه با خودمحـوری و انحصـارطلبی درد مشـترک بـین آنـان اسـت کـه ایـن درد هرگـز جداجــدا درمــان نمــیشــود و هــر حرکتــی بــه ســوی دور شــدن از ((خــودرایی)) و ((انحصارطلبی)) و گشوده شدن راهی به سـوی مـذاکره و تفـاهم و تحمـل پـذیری بـه سـود دمکراسی و دین داری است ."