خلاصة:
از آنجایی که خداوند موجودات را در حد تعادل و بدون کم و کاستی آفریده و تدبیر جهان همواره براساس عدل است و عدالت فرمان خداوند متعال بوده و خود او نیز هادی موجودات به آن است و مبنای ثواب و عذاب الهی سیستمی عادلانه است؛ پس خداوند جهان را براساس عدل آفریده و به آن هدایت کرده و دستور داده تا بر اساس آن نیز داوری شود. این سه گزاره مهم را می توان به ساحت عمل انسانی و اجتماعی سرایت داد؛ به گونه ای که در طراحی های اجتماعی، عدالت را مبنای کار خویش قرار دهند و به گسترش عدالت توصیه کنند و مردم را از حساب و کتاب دقیق خداوند آگاه سازند. بدین ترتیب طراحان نظام اجتماعی بر آن باشند تا نظامی مبتنی بر عدل درست کنند تا رضایت خداوند جهت اجرای عدل را فراهم سازند. او جهان را براساس عدل خلق کرده و دستور داده به عدالت قضاوت کنید پس وای بر جامعه ای که عدالت در آفرینش را نقض کند از توصیه به گسترش عدالت طفره رود و مبنای عادلانه قضاوت را فراموش کند. از آنجا که منبع دست اول دین اسلام قرآن کریم است ما پس از توضیح مطالبی درباره عدل و قضا در چند آیه از کلام الله مجید به داوری عادلانه و مقام داوری بر مبنای حق می پردازیم البته آیاتی که تقریبا اشاره صریح به بحث قضاوت عادلانه است می پردازد تا برای خواننده محترم روشن شود که این کتاب اسمانی چه اندازه به داوری بر مبنای عدل اهمیت قائل است.
ملخص الجهاز:
"حال بعد از بیان شأن نزول به دلالت این آیه شریفه می پردازیم : علامـه طباطبایـی ادعـا دارنـد کـه ایـن آیـه و چنـد آیـه بعـد سـیاق واحـدی دارنـد و در یـک زمینـه سـخن دارنـد و آن توصیـه بـه عـدل در داوری و نهـی از ایـن اسـت کـه قاضـی در قضـای دو گففصلنا مه خـود بـه یکـی از دو طـرف دعـوی متمایـل بشـود؛ و حاکـم در حکـم راندنـش به سـوی مبطلیـن فقتمان گرایــش یابــد و بــر صاحبــان حــق جــور کنــد، حــال مبطــل هــر کــه می خواهــد باشــد و محــق ه واصول هـر کـه می خواهـد باشـد (طباطبایـی ، ١٤١٧، ٣/٣١٨) ظاهـر «حکـم بیـن مـردم » داوری در بیـن آنـان پاییزال ماوسل تان در مخاصمـات و منازعاتـی اسـت کـه بـا یکدیگـر دارنـد؛ منازعاتـی کـه تـا حکـم حاکمـی در ١٣٩٥ کار نیایــد برطــرف نمی شــود.
(4/121 حـال بـا توضیحاتـی کـه داده شـد، مـراد از سـحت روشـن شـد کـه بـه معنـای رشـوه اسـت یعنـی علمـای یهـود رشـوه خوار بوده انـد (قرائتـی ، ١٣٨٣، ٣/٨٩) و ایـن بامعنـای لغـوی هم سـازگاری بیشــتری دارد؛ زیــرا این گونــه امــوال صفــا و طــراوت و برکــت را از اجتمــاع انســانی می بــرد، همان طــور کــه کنــدن پوســت درخــت باعــث پژمردگــی و یــا خشــکیدن آن می گــردد (مــکارم شـیرازی ، ١٣٧٤، ٤/٣٨٦) پـس از مطالبـی کـه ذکـر شـد؛ ایـن نکتـه بـه دسـت می آیـد کـه هـر مالـی کـه از راه حـرام بـه دسـت آیـد سـحت اسـت و سـیاق آیـه دلالـت دارد بـر اینکـه مـراد از سـحت در آیــه شــریفه همــان رشــوه اســت و از ایــراد ایــن وصــف در ایــن مقــام معلــوم می شــود کــه علمــای یهــود کــه آن عــده را بــه نــزد پیامبــر فرســتادند، در داســتانی کــه پیش آمــده بــود بــرای اینکـه بـه حکـم واقعـی خـدا حکـم نکننـد رشـوه گرفتـه بودنـد و حکمـی غیـر حکـم خـدا کرده دو گففصلنا مه بودنـد چـون اگـر حکـم خـدا رو اجـرا میکرنـد یک طـرف از دو طـرف نـزاع متضـرر می شـد و تمان فقول همیــن طــرف بــا دادن رشــوه ضــرر را از خــود دور ســاخته بودنــد."