خلاصة:
انقلاب اسلامی ایران، نقطه آغازینی در تحولات سال های پایانی قرن بیستم به شمار می آید. انقلابی که مکاتب مختلف سیاسی از جمله لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و غیره را به چالش کشیده است. پرداختن به اندیشه ها و زیرساخت فکری انقلاب اسلامی در فضای تاثیر عوامل موثر بر انقلاب ها (اندیشه سیاسی، رهبری و مردم) امری ضروری به نظر می رسد. انقلاب اسلامی تجربه ای است که نخبگان آن از مجموعه های دینی و روشن فکری برخاسته و هر کدام در راستای رسیدن جامعه به وضعیت مطلوب و اندیشه جایگزین، تلاش های فراوانی کرده اند. امام خمینی به عنوان بنیان گذار انقلاب اسلامی و شخصیت های دیگری هم چون علی شریعتی در مجموعه های روشن فکری نقش مهمی را ایفا کرده اند. آن چه در این پژوهش به آن پرداخته می شود، این است که دو نظریه ولایت فقیه و دموکراسی متعهد به چه میزانی در انقلاب اسلامی نقش ایفا کرده اند و چه گونه در پیش برد این هدف هم افزایی داشته اند؟ بر همین اساس، تاثیر هر یک از دو نظریه بر عناصر اصلی شکل گیری انقلاب (اعتقادات، رهبری، مردم) بررسی شده و نقاط مشترک و افتراق بیان شده است. به باور نگارندگان، امام خمینی در یک گستره عمومی و علی شریعتی در یک مجموعه خاص نخبگی توانستند از اسلام انقلابی و تشیع راستین علوی در ترسیم وضعیت مطلوب جهت جای گزینی با وضع موجود بهره گیرند.
ملخص الجهاز:
"ب : نقاط افتراق ١) امام خمینی در تبیین نظریۀ ولایت فقیه ، نگاه درون دینی دارد و حتی دلایل عقلی و نقلی خود را نیز از کتاب خدا، سنت رسول اکرم (ص ) و سیرة ائمۀ اطهار (ع ) انتخـاب کـرده اسـت ، در حـالی کـه علـی شریعتی تئوری دموکراسی متعهد را از زاویه ای برون دینـی نگریسـته و حتـی در اثبـات تئـوری خـود از ادبیات رایج در کلام اسلامی نیز بهره نگرفته است .
این زمینۀ فکری تنها منتظر فرصتی مناسب بود تا به منویات خود جامۀ عمل ١٣٢ مجلۀ علوم اجتماعی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد سال سیزدهم هنر امام خمینی و به تبع او، بسیاری از مبارزان و مجاهدان از جمله علی شریعتی تغییر پـارادایم حـاکم بر فضای روشن فکری و فضای رایج در بین توده های مردم بود؛ به نحوی که نظام شاهنشاهی اندکاندک از مشروعیت تهی میشد و تفکر جایگزین ؛ یعنی حکومت اسلامی جای آن را میگرفـت و بـه جـای اثبـات حاکمیت رهبری شوونیستی و ملی گرایانه ، همۀ همت مردم به سمت مخالفت با این ایدئولوژی هدایت شد و اقبال مردم به رهبری اسلامی و ایمانی گسترش یافت .
از نظر این متفکران ، روحانیتی که مشروعیت بخش نظام پادشاهی باشد و به جای ارائۀ اصول مسـل م تعـالیم اسلامی همانند رهبری، حکومت ، عدالت و غیره صرفا به پاره ای از فرعیات در فقه و اخلاق اسلامی بسنده کند و مردم را از سرنوشت اصلیاش اغفال کند، نه تنها روحانیت نیست که مخالف روحانیـت اسـت و بـر ضد اهداف امت اسلامی حرکت میکند و همیشه با اسـتحمار مـردم ، زمینـۀ اسـتبداد و در نهایـت ، تسـلط شمارة دوم بررسی تطبیقی دو نظریۀ ولایت فقیه و دموکراسی متعهد..."