خلاصة:
عصر سلجوقی از دوره های پر آشوب سیاسی و اجتماعی ایران است ،ایرانیان به علت حملات پیاپی بیگانگان وجنگ های خونین ،دچار آسیب های مختلف اجتماعی و فردی شده بودند. از آن جا که متون تاریخی به علت ماهیت آن شاید درخصوص بعضی حوادث و اتفاقات سکوت اختیار می کند متون ادبی به دلیل قابلیت استفاده از همه ابزارهای بیانی می تواند درکنار متون تاریخی ،مکمل آن باشد.از میان آثار ادبی عصر سلجوقی دیوان سنایی غزنوی به علت این که این شاعر بلند آوازه و مصلح از نزدیک با وضع دربار و نیز وضع مردم آشنا بوده است یکی از بهترین متونی است که مارا در شناخت هنجارها و نابهنجاری های عصر سلجوقی می تواند یاری رساند. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به تجزیه و تحلیل ناهنجاری های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی عصر سلجوقی بیانگر آن است که در عصر سلجوقی بسیاری از ناهنجاری ها رواج داشته وگاه ارزش محسوب می شده است . شاعرمصلح و عارف شهیر،سنایی ،جسورانه از دگرگونی ارزش ها ی اجتماعی و اخلاقی لب به اعتراض گشوده ودرکنار مذموم دانستن آن ،تشویق به اصلاخ آن کرده است .
ملخص الجهاز:
"سنایی کسانی را که برای کسب ثروت ومال از دین وآیین خویش می گذشتند به باد انتقاد گرفته است : امرا را ز پی ظلم و فساد دل به زور و زر و خیل و حشم است سگ پرستان را چون دم سگان بهر نان پشت دل و دین بخم است (دیوان :٨٢) مرد ظالم خرسند بدین که گویند فلان محترم است (دیوان :٨٣) ای دریده یوسفان را پوستین از راه ظلم باش تا گرگی شوی و پوستین خود دری (دیوان :٦٦١) گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم زانکه از روی ستمکاریست اندک عمر باز (دیوان :٣٠٢) ٣-٦-عالمان بی عمل علما به آنچه می دانستند و به دیگران توصیه می کردند خود اعتقادی نداشتند و به آن عمل نمی کردند: عالمان بی عمل از غایت حرص و امل خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند (دیوان :١٤٨) عالمان را از خلاف است این همه طاق و جناغ عاملان را از خلافست این همه تیغ و سپر (دیوان :٢٦٣) عالم آمد این سخن مخصوص فردا روز حشر عالمان بی عمل از کرد خود کیفر برند (دیوان :١٥٥) تو ای عالم که علم از بهر مال و جاه می خواهی بسوی خویش دردی ،گر بسوی خلق درمانی (دیوان :٦٨٣) ٣-٧-غازیان غارتگر غازیان را ز پی غارت و سهم قوت از اسب و سلاح و خدم است (دیوان :٨٢) ٣-٨-تقلب کردن و مزوری از نفاق اصحاب دار الضرب در تقلیب نقد مومنان زفت را بی زور و بی زر کرده اند کار عمال سرای ضرب همچون زر شده است زانکه زر بر مردمان یک سر مزور کرده اند (دیوان :١٥٠) ای سنایی چندلاف از خواجه و مهترزنی دارقلابان نهی بی مهر سلطان زر زنی ( دیوان : ٦٩١) زر زند بی مهر سلطان برمراد خویشتن دارقلابان برد برگنبد اعظم زند ( دیوان : ١٥٨) ٣-٩-قلاشی وچپاول قلاش به کسی گویند که با سماجت ازمردمان مال بستاند، کلاش : یک شهر خبرکه زاهدی شد قلاش چون پرده دریده شد کنون مارا باش ( دیوان :١١٤٥) در وی نفری دیدم پیران خراباتی قومی همه قلاشان چون دیو بیابانی (دیوان :٦٦٧) ٣-١٠-قماربازی مردم درخرابات و میخانه علاوه بر شرب خمر به قمار میپرداختد: می پرستی پیشه گیر اندر خرابات و قمار کمزن و قلاش و مست و رند و دردی خوار باش (دیوان :٣١١) از این امر ناپسند ،برداشتی و کاربردی عارفانه می کند: قمار خانه دل را همیشه در باز است نکرد هیچکس این در بروی خلق فراز (دیوان :٨٩٩) ٣-١١-گدایی بدهی این گدای گرسنه را بدل نان برنج پرورده (دیوان :٥٩٠) حاجیان را ز گدائی ونفاق هوس وهوش بطبل وعلم است (دیوان :٨٢) در مناسک از گدایی حاجیان حج فروش خیمه های ظالمان را رکن و مشعر کرده اند(دیوان :١٤٩) ٣-١٢-مالیات سنگین و فاصله طبقاتی با اخذ خراج سنگین فقر و تنگدستی رواج یافته است و فاصله طبقاتی درمیان مردم بسیار زیاد بود."