خلاصة:
دورهی ناصرالدین شاه از نظر ترجمهی آثار اروپایی، به دلیل تشکیل نهادهای ترجمهای، مانند دستگاه مترجمان دولتی، دارالفنون، دارالترجمهی ناصری، و اوجگیری ترجمه و پرداختن منسجم به این موضوع بسیار اهمیت دارد.در همین دوره برای اولین بار، با رشد و گسترش ارتباطهای خارجی، به ترجمهها به منزلهی ابزار کسب شناخت و دانش جدید و نوگرایی موضوع بهطور جدیتر توجه شد، همچنین در این دوره ترجمهی مبتنی بر رویکرد روبنایی جای خود را به ترجمه با رویکرد تجددخواهی داد.
در بررسی ترجمهها اجزای اقتباس و حذفیهای درونمتنی ما را با فضاهای ذهنی که منشا ماجراها و حوادث پیشآمده در لایههای بیرونی حیات ایرانی است، آشنا میکند.چگونگی تلاقی ذهن ایرانی با اندیشهها و علوم جدید، متون جدید و بسترهای اجتماعی و سیاسی و دانش مترجمان دربارهی موضوعهای ترجمهای از عوامل اصلی غلبهی سبک خاص ترجمههای موسوم به «تالیفهای ترجمهای»یا گرایش به ترجمههای غیرمستقیم از متون جدید شد.
به لحاظ روش و نوع رویکرد، این مقاله «دربارهی» فرایند ترجمههاست، و «از» ترجمهها سخن نمیگوید، به عبارت دیگر ساختارها و رویکردهای حاکم بر دستهبندی ادوار ترجمه را محور اصلی بررسی قرار داده و بر حسب ضرورت، مبحثهای جزئی دربارهی متون ترجمهای به منزلهی مصداق مطرح میکند.
ملخص الجهاز:
گوبینو فهرستی از حکمای آن دوره ی ایران را فراهم کرده است که توانایی والایی در تداوم بخشیدن به سنت فلسفه ی صدرایی داشتند و معجزه های آنان در باور مردم شهرهای مختلف ایران انعکاس یافته بود (گوبینو، بی تا: ١١٠) مسئله ی دیگر، تداوم ترجمه ی آثار فلسفی اروپا و حتی تدریس آن ها با انگیزه های متفاوت بود؛ بسیاری حامیان فلسفه ی جدید آن را «اندیشه ی راهنمای عمل » تلقی می کردند (دکارت ، ١٣٢١ق ، مقدمه : ٢؛ زنوزی (طهرانی )، ١٣١٤ ق : ٢٧٦ و ٢٧٧) علت چنین تلقی ای آن است که مترجمان و اندیشمندان ایرانی در عرصه ی فکری و ذهنی ، به خصوص در موضوع فلسفه ی جدید، از مسئله ی سوژه محوری ١ در عالم اروپایی و تلقی آنان از موضوع ها به منزله ی ابژه های معرفتی ، غفلت داشتند و در جهان بینی علمی ایرانی هنوز از عوالم متافیزیکی به منزله ی عوالم دسترس ناپذیر یاد می شد؛ حال آنکه چرخش فکری اروپایی ها، یعنی توجه به سوژه باعث گسترش حوزه ی مطالعه و تغییرموضوع های تأمل آن ها درباره ی عوالم متافیزیکی شده بود.
در فلسفه ی دکارتی برای شناخت معقول این جهانی از روش هندسی ـ مکانیکی استفاده شده است ؛ زیرا ذات عالم همان امتداد و حرکت است ، اما در ایران اولین بار یک شخصیت خیالی و فرضی به نام «ازبک » در کتاب نامه های ایرانی تألیف مونتسکیو درباره ی روش دکارت سخن می گوید (مونتسکیو: ١٣٨٧: ٢٣-٤٧) تداوم ذهنیت قدیم در فراگیری فلسفه و تقّید به آن ، از موانع فهم محتوای متون فلسفی ترجمه ای بود.