خلاصة:
فهم کانون هرمنوتیک قرارگرفته و هرمنوتیسینهای بسیاری مانند شلایر ماخر، دیلتای، هرش، هایدگر، گادامر و...به بررسی آن پرداختهاند. در دانش تفسیر نیز واژه فهم در کنار تفسیر بسیار پر کاربرد بوده است تا آنجا که علامه طباطبایی در جایجای تفسیر المیزان از تعریف فهم، امکان رسیدن به فهم، انواع فهم و پیش فهمهای فهم و ارتباط آن با تفسیر سخن گفته است که به دلیل دقت نظر ایشان در تعابیر و اصطلاحات به کار رفته در آخرین کتاب الهی اهمیت بیشتری دارد. با توجه به رویکرد تطبیقی این نوشتار، سخنان علامه در محورهای یاد شده با دیدگاههای گادامر در خصوص فهم هرمنوتیکی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
ملخص الجهاز:
"(1387 در هرمنوتیک سنتی مفسر باید میکو شید دیدگاه ها و پیش فرض های خود را برمتن و تفسیر متن تحمیل کند، اما این امر از نگاه گادامر نه امکان پذیر است و نه تلاش بر ای آن سزاوار است (جمشیدیها و شالچی، ١٣٨٧).
با این روش که پیش گرفته اند، عقل و اندیشه را از کار انداخته اند و در حقیقت گفته اند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی عقل و شعور خود را به کار بریم ، خداوند در کتاب خویش نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته ، بلکه معقول هم نیست که آن را از اعتبار بیندازد، برای اینکه اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن (و حتی وجود خدا)، به وســـیلۀ عقل برای ما ثابت شده است (طباطبایی، ١٤١٧: ١/ ٦).
بر این اسـاس ، تمایز میان مهارت و توانایی فهمی (فهم متن ) و مهارت وتوانایی تشریحی ( شرح و تو ضیح متن ) از میان برداشته میشود (اعتمادینیا، ١٣٨٩: ٧) اما علامه طباطبایی فهم را مانند ظن ، شــعور، ذکر، عرفان وفقه ورأی وفکر و درایت و زعم و حکمت از الفاظ علم وادراک میخواند و در تعریف آن مینویســـد: فهم به معنای آن است که ذهن آدمی در برخورد با خارج به نوعی عکس العمل نشان میدهد و صورت خارج را در خود نقش میکند (طباطبایی، ١٤١٧: ٢/ ٢٤٨)."