خلاصة:
در تاریخنگاری رسمیـدودمانی عثمانی، چهرهای جنگاور و مقتدر از بایزید اول ترسیم شده است، با این حال وی در رفتارها و سیاستهای خود، متاثر از جریانهای سیاسیـمذهبی با نفوذ در قلمرو عثمانی بود. بایزید اول به واسطه هوشمندی فرصتطلبانه جریان صوفیانه، با بهرهگیری از فرصت قتل مراد اول، در صحنه جنگ قوصوو(1389/791) بر تخت سلطنت جلوس کرد. وی به سبب پیوند سیاسی و رفتاری با این جریان، در دوره اول زمامداری، بر جریان مرتبط با مدارس سخت گرفت و حضور آنها را در سپهر سیاسی عثمانی، تصعیف کرد. اما مدرسیان به واسطه نقش مهم خود در عرصه ملکداری، توانستند حضور حداقلی خود را در عرصه سیاسی حفظ کنند. به علاوه جریان مدرسی، در نهایت با بهرهگیری از انگیزه بایزید اول برای مطرح کردن خود در قامت سلطانی مسلمان و مدعی در جهان اسلام، توانست اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. مدرسیان پس از نامور شدن بایزید، به سبب کوشش برای تسلط بر سراسر آناتولی، توجه سلطان عثمانی را به خود جلب و او را به توبه از ارتکاب اعمال غیرشرعی وادار کردند. در نتیجه جایگاه سیاسی خود را در حاکمیت آلعثمان به مانند ادوار پیشین بازیافتند. با وجود این، کوشش جریان مدرسی در حل و فصل مسالمتآمیز مناقشه بایزید اول و تیمور گورکانی، نتیجهای نداشت. پس از آن نیز با شکست در جنگ آنقره در 1402/804 دوران زمامداری یلدرم بایزید به سر آمد و حکومت عثمانی در آستانه فروپاشی قرار گرفت.
ملخص الجهاز:
رقابت و تقابل جریان های سیاس̀aـمذهب̀a و جلوس بایزید اول از اوایل قرن هشتم /چهاردهم که جریان سیاسی و عقیدتی برخاسته از مدارس در قلمرو عثمانی حضور یافت و به تدریج تثبیت شد (برای بحث تفصیلی در این باره نک : عبادی، ٣٨ به بعد)، به سبب ماهیت فقاهتی و مدرسی این جریان ، آرام آرام چالشی آشکار و پنهان با جریان اسلام صوفیانه در دو سطح جامعه و حاکمیت پدیدار شد.
گرچه بایزید اول (حک : ٧٩١ـ٨٠٤/ ١٣٨٩ـ١٤٠٢)، فرزند بزرگ مراد اول (حک : ٧٩١ـ٨٠٤/ ١٤٠٢/١٣٨٩) بود و در دوره پدر، در تحولات سیاسی و نظامی در آناتولی و روم ایلی ، فعالانه حضور داشت (ابن کمال ، ٤/٤؛ بدلیسی، ٢٨٠/٣؛ حسین ، ١٦٩١(a٧٦)، اما در روند جلوس وی و تکیه بر جایگاه پدر، رقابت جریان های سیاسیـمذهبی، شدید بود.
بر این اساس ، طبقۀ نظامی عثمانی که به اسلام صوفیانه ، نزدیک بود، با توجه به اقتدارطلبی، روحیۀ جنگاوری، سلحشوری و نیز عدم پایبندی بایزید به هنجارهای دینی و مذهبی (نکـ : ادامه مقاله )، علاقه مند بود که وی به قدرت برسدو پس از سوء قصد به مراد اول ، بلافاصله مقدمات جلوس وی را فراهم کرد.
برخی از پژوهشگران ، بدون توجه به این تقسیم بندی، فرمانروایی بایزید را دوره تسلط علما و مدرسیان به شمار آورده اند (برای نمونه نکـ: ١٨٨ ,Inalcik, The Ottoman Empire؛ ٢/١٨٠ ,Ocak).
نامه های بایزید به تیمور، به روشنی تأثیر مدرسیان و جریان مدرسی را بر سیاست های دولت عثمانی در این دوره نشان میدهد.