خلاصة:
نویسنده با یک رویکرد تحلیلی به بحث آشنا و قدیمی موجود در فلسفه هنر می پردازد. رابطه سینما
به عنوان یک رسانه هنری با واقعیت چیست؟ وی در ابتدای کار به انجام یکسری تمایزها در این بحث
می پردازد. تمایز بین واقع گرایی و وهم گرایی. بین وهم گرایی ادراکی و وهم گرایی شناختی. در ادامه
وی با معرفی سه روایت یا نظریه کلان در تاریخ نظریه فیلم به قضاوت درباره این سه و رابطه آنها با واقع گرایی در سینما می پردازد. هر چند وی خود متوجه این امر هست که در دام یک نظریه پردازی جدید و کامل نیفتد. وی در جایی متذکر می شود که وظیفه استدلال آوردن و نظریه پردازی بر عهده کسانی است که این رسانه را رسانه ای وهمی دانسته اند. و در ادامه با قبول این مسئله که برخی مفاهیم اساسی سینما از جمله مفهوم حرکت و زمان مفاهیمی هستند که از جنس مفاهیم وابسته به مخاطب می باشند، لیکن با کمک گرفتن از فلسفه تحلیلی و یافته هایی در علوم شناختی تاکید دارد که صرف این وابستگی به واکنش و فهم مخاطب فیلم، دلیلی بر وهمی شدن سینما نمی باشد. در نتیجه گیری آخر مقاله نیز نوع نگاه وی به مفهوم حرکت با سنت فلسفی فاصله اساسی می گیرد.
ملخص الجهاز:
برخی نظریه پردازان – که به نظرم مونتاژگرایان اولیه و، در دوره جدیدتر هواداران گدار جزو آنها هستند- استدلال آورده اند که ورانمایی از ما می خواهد تا واقع گرایی ادراکی را که ناشی از خود فیلم است را کم اهمیت جلوه دهیم ؛ فیلم هنگامی در مقام هنر قرار می گیرد، که مکانیزم های مخصوص ، به منظور رفتن به چیزی فراتر از صرف باز سازی واقعیت را به کار می گیرد.
شخصی ممکن است چنین استدلال کند که توهم فرض گرفته شده برای حرکت سیستماتیک صرفا یک وهم ادراکی نبوده و یک توهم شناختی نیز می باشد، چون بیشتر افرادی که فیلمها را تماشا میکنند به واقع باور دارند که در همان حال مشغول دیدن تصاویر متحرک هستند.
٢٤ اما فیلسوفان در کل در تقابل با چنین جمع بندی های به شدت تجدید نظر طلبانه قرار می گیرند، و من نیز در کنار آنها می باشم ، آنچه یک واقع گرا می بایست درباره رنگ بگوید همان است که ما پیشتر گفتیم : رنگها و دیگر کیفیات ثانویه واقعی می باشند، اینها کیفیاتی از اشیاء هستند که وابسته به واکنش مخاطب می باشند.
اما به نظر می رسد که استدلال من به منظور واقعیت داشتن حرکت تصاویر سینمایی به گونه ای همسان ، برای حرکت موج نیز قابل استفاده است ، بر خلاف همه موارد، در حالی که می بایست به نادرستی این ادعا که هیچ توهمی از حرکت در مورد موج وجود ندارد اذعان کنیم .