خلاصة:
درباره معنا و چیستی علم دینی اندیشمندان دیدگاه های متعددی ارائه کرده اند این دیدگاه ها را به ملاک میزان برخورداری علوم از عناصر و مولفه های دینی بودن میتوان به سه رویکرد کلان حداقلی میانی و حداکثری تقسیم کرد دکتر گلشنی از جمله اندیشمندانی است که میتوان پاسخ وی به سوال از معنا و چیستی علم دینی را در رویکرد میانی دسته بندی کرد ایشان دینی شدن علوم را از طریق تاثیر گذاری پیش فرض ها در دو سطح کلان تولید دانش و جهت گیری و کاربد آن تصور کرده است و تاثیر گذاری در سطح اول را در مراحل الف) انتخاب مسئله پژوهشی؛ ب) مدیریت و امور اجرایی فعالیت های علمی ؛ ج) نظریه پردازی و جمع بندی نتایج تجارب علمی؛ د)ارائه نظریه های علمی و گسترش و ترویج آنها؛ ه) تفسیر یا ارزیابی نظریه های علمی، میداند. بر این اساس وی نه تنها به تاثیر گذاری پیش فرض ها در مقام کشف باور دارد ، بلکه این تاثیر گذاری را در مقام نظریه سازی و داوری نیز مطرح میکند نوشتار حاضر برآن است که از سه منظر مبادی تصوریه، تصدیقیه و اصل نظریه به تبیین و بررسی دیدگاه دکتر گلشنی بپردازد حاصل تامل در محور مبادی، ابهام در تعریف دین، رابطه علم و دین ، میزان این ارتباط ، مبنای معرفت شناختی و روش شناختی است همچنین در محور اصل نظریه، به سه ابهام جواز و بایایی، سنخ استفاده از مبانی وچگونگی استفاده از مبانی در علوم انسانی اشاره شده است.
ملخص الجهاز:
"ما اگرچه در این معنا با ایشان موافق هستیم که نباید معنای علوم اسلامی را در استخراج یا استنباط علوم طبیعی و انسانی از متون دینی منحصر کرد و با انکار آن، به انکار علم دینی حکم کرد، اما وی باید توضیح روشنی دراینباره ارائه کند که چرا دین نمیتواند در فرضیهسازی و نظریهپردازی به کمک علم آید؟ و چرا نتوان با استفاده از دین، توصیهای نسبت به روشعلمی (روش تبیینی یا تفسیری یا انتقادی) داشت؟ بر اساس برخی دیدگاهها که رویکرد حداکثری دارند، تجربه در کنار عقل و نقل (وحی) از منابع معرفت دینی شمرده شده و در پارهای دیگر از دیدگاهها، بر روش تجربی به عنوان روش معیار در مقام داوری تأکید شده است و این به معنای آن است که کتاب و سنت علاوه بر ارائۀ مبانی جهانشناختی و انسانشناختی و...
بر این اساس وی باید به این پرسش پاسخ دهد که آیا با استناد به شواهد تاریخی، میتوان دخالت ارزشهای دینی در فعالیت علمی را مجاز شمرد؟ آیا نباید علوم تحققیافته را از علوم بایسته تفکیک کرد؟ اگرچه علوم تحققیافته گرفتار پیشفرضهای متعددی هستند، آیا نمیتوان گفت که باید تلاش کرد این علوم خلوص یابند و به علوم بایسته نزدیک شوند که فاقد پیشفرضهای دینی و سکولارند نه اینکه علومی تولید شوند که مبتنی بر مبانی متافیزیکی دینی باشند؟ وی بر این باور است که علم در سطح جزئی خود میتواند خنثی و بیطرف باشد و نه تنها نیازی به مبانی متافیزیکی ندارد، بلکه باید از آنها پیرایش شود و صرفا در نظریات جهانشمول و تعمیم نتایج تجربی نظریات علمی (گلشنی، 1389، ص4-5)؛ همچنین کاربست نتایج علمی، به متافیزیک و پیشفرضهای فلسفی، روانی، اجتماعی و..."