خلاصة:
در حمله مغولان، خراسان با هزاران نفر کشته و شهرهای نابود و سامان اقتصادی ویران شده بیش از سایر مناطق ایران متحمل صدمات و زیان های گسترده ای شد که در نتیجه آن، شهری که قرنها مظهر پویایی و رونق سیاسی و اقتصادی و پرچم دار تمدن اسلامی و مهد شاعران و علمای بزرگ بود در وضعیتی بحرانی و از هم گسیخته فرو رفت. فهم چنین وضعیتی نیازمند آنست که کمی قدم فراتر از خود واقعه نهاد و به جستجوی پاسخ این پرسش ها برآمد که؛ در آستانه هجوم مغولان، ساختارهای سیاس یاجتماعی و اقتصادی خراسان بزرگ از چه شرایطی برخوردار بود و عوامل داخلی و خارجی چه نقشی در این رخداد بزرگ داشته اند؟ در این مقاله سعی بر آن است تا با رویکردی توصیفی تحلیلی ریشه این فروپاشی مورد جستجو واقع شود. که بر پایه فرضیه آن، کوچروان در سه مرحله استقرار تدریجی، هجوم و تسلط، نظام سیاسی اجتماعی خراسان بزرگ را دچار از هم گسیختگی کرده بودند. در دو مرحله اول و دوم، خراسان به سمت زوال حرکت کرده و در مرحله آخر یعنی تسلط کوچروان(مغولان)، کاملا از هم فروپاشیده است. در واقع تحولات ضمنی که به صورت تهاجم یا مهاجرت کوچ نشینان در مرزهای شمالی و شمال شرقی خراسان صورت گرفت، با ایجاد تاثیر بر جغرافیای آن سرزمین، در مجموع اوضاع سیاسی و نظامی خراسان
را در دهه های ماقبل حمله مغولان شکل داد. مجموعه این تحولات جمعیتی، جغرافیایی(سیاسی) و نظامی، خود زمینه ساز بروز دگرگونی هایی در حیات شهری و روستایی بود که از جمله این تحولات، غلبه زندگی کوچروان بر حیات اجتماعی، اقتصادی خراسان بود. پیامد این امر، زوال موقعیت یکجانشینان و وارد آمدن ضرباتی سهمگین به کشاورزی و تجارت به عنوان اساس زندگی اقتصادی آنان بود.
During the Mongol’s invasion, the province of Khorasan with roughly thousands of dead people, ruined
cities and a destructive economic condition faced damages much more than any other Iranian cities. We need
to take a step further in order to understand what happened to Khorasan after the Mongol’s invasions, as a
city where had fown over the fag of the Islamic civilization for many years and was the cradle of poets and
Ulama (scholars). How was the political, social and economic condition of Great Khorasan at the beginning
of the Mongol’s invasion? What was the role of the inner and outer factors in this great event? The aim of the
paper is, with a descriptive and analytical approach, to fnd out the roots of the fall of the tribal governments
prior to the rise of the Mongol. According to the premise of this article, nomads caused the destruction of the
political and economic structures of Great Khorasan in three stages: gradual settlement, invasion and fnally
control over the province. In the frst and second stages, Khorasan moved on the wane and in the last stage
that is the Mongol’s invasion entirely crumbled. Moreover, the emigration of the nomads to the north and
northeast of Khorasan in the decades prior to the Mongol’s attack not only had an effect on the geography of
this province, but also formed the political and military condition of Khorasan. In general, these demographic,
geographical and military developments resulted in change of the city and rural lifestyle in a way that the social
and economic condition of the Great Khorasan came under infuenced of the nomads lifestyle. As a result, this
issue led to the decline of the sedentism and agriculture and trade that were base of their economic life.
ملخص الجهاز:
"به همین جهت می بینیم که ســران سلجوقی برای حفظ خراسان از بی نظمی هم قبیلگان خود، راه ورود آنها یعنی همان راهی که خود از طریق آن خراسان را مورد تهدید قرار داده بودند، سد کردند و چنانکه بارتولد نیز اشــاره داشــته است ، سلاطین سلجوقی برای اینکه برادران بی قرار خود را از تخریب ایران زیبا باز دارند ترجیح دادند که این دستجات غز لجام گسیخته و بی نظم و ترتیب را در خطوط ســرحدی آسیای صغیر بگمارند.
هر یک از افراد این خاندان با همان اسلوب مرغزاری شــروع به تســخیر ایران نمودند و بنابراین به لحاظ سیاسی ، ایران مانند بنایی که فرو ریزد متلاشی شد و مرغزاران هر چه در خود داشت در ایران سرازیر کرد، همچنان که فرای نیز اشاره کرده است ؛ با برگشــت به گذشــته می توان دریافت که انقراض ســامانیان مهمترین تحول را در خراسان ایجاد نکرد، بلکه بیشــتر عقب نشــینی غزنویان در مقابل اقوام ترک بیایان گرد یعنی سلجوقیان بود که واقعا صفحه جدیدی را در تاریخ گشــود.
در همین راســتا محمد بن ابراهیم به ارتباط و دوســتی ارسلانشاه حاکم کرمان نسبت به سنجر اشاره کرده می نویسد: زمانی که بهرامشاه بن مسعود غزنوی از برادر خود ارسلانشاه در غزنین منهزم شده و به استمداد به کرمان آمد ملک ارسلانشاه بن کرمانشاه او را خروارها زر داد و گفت : «چون ســلطان اعظم ســنجر بر مسند سلطنت است ، ترک ادبست مرا لشکر دادن و الا بدانچه مقدور بود تقصیر نمی کردم ."