خلاصة:
فیلسوفان اسلامی، بهخصوص مشائیان، براساس تبیینی که از رابطۀ نفس و بدن و ماهیت این دو بهدست میدهند، علم و ادراک را فعل نفس و نه بدن میدانند. از نظر ایشان، علم نفس به بدن از سنخ علم حصولی است. اما براساس دیدگاه ملاصدرا علمِ نفس به بدن همانند خودآگاهی نفس است و از سنخ علم حضوری بهشمار میآید. طبق نگرش صدرایی نه تنها بدن متعلَّق علم حضوری و خودآگاهی نفس قرار میگیرد، بلکه در تمام مراتب ادراک نیز حضور دارد و در هر کدام از آنها نقشی ایفا میکند؛ تا جایی که اگر اختلالی در بدن ایجاد شود تمام مراحل ادراک و حتی ادراک عقلی نیز دستخوش تغییر و تحول قرار میگیرد. در این نوشتار ابتدا به ذکر انواع بدن از منظر ملاصدرارا میپردازیم و سپس مسئلۀ علمِ نفس به بدنو نقش بدن در ادراک از نظرگاه صدرایی را تبیین و تحلیل میکنیم و درنهایت به این نتیجه خواهیم رسید که بدن، مرتبهای از مراتب نفس و نه جوهری جدای از آن است. این امر به ما امکان میدهد تا بپذیریم که حضور و نقش بدن در ادراک اگرچه به اندازۀ نفس نیست، اما کمتر از آن هم نیست و از این دیدگاه جمهور فلاسفه که معتقدند فقط نفس در ادراک نقش دارد فاصله بگیریم. در واقع، علمالنفس صدرایی، فقط بررسی نفس نیست، بلکه تبیینی از ماهیت انسان است که بدون توجه به بُعد جسمانی او ناکافی است.
ملخص الجهاز:
در ايـن نوشـتار ابتدا به ذکر انواع بدن از منظر ملاصدرا را ميپردازيم و سپس مسئلۀ علمِ نفس به بدن و نقش بدن در ادراک از نظرگاه صدرايي را تبيين و تحليل ميکنيم و درنهايت به اين نتيجه خواهيم رسـيد کـه بـدن ، مرتبـه اي از مراتـب نفس و نه جوهري جداي از آن است .
با توجه بـه بررسـيهـايي کـه در زمينـۀ سابقه و پيشينۀ اين پژوهش انجام داده شده ، هيچ نوشته يا اثر مستقلي با ايـن عنـوان يافـت نشـده است ، اما با اين حال ، مقاله اي با عنوان «علم حضوري نفس به بدن و خروج از ايدئاليسم مطلق »١ موجود است که در اين نوشتار سعي شده با استفاده از علم حضوري نفس به بدن ، امکان اثبـات عالم خارج به لحاظ فلسفي نشان داده شود.
(319 يعني «علم عبارت است از وجود مجرد از ماده وضعي»؛ حال با وجـود ايـن شـرط ، چگونـه ميتوان علمِ نفس به بدن را توجيه کرد؟ ملاصدرا در هيچ يک از آثارش ، استثنائي براي تعلق گرفتن علم يا ادراک بـه اجسـام مـادي قائل نشده است .
البته بايد به اين امر توجه داشت که در علم النفس ملاصدرا هيچ گاه نفـس بـدون بـدن يافـت نميشود، بلکه انسان صاحب دو بعد جسماني و نفساني است و بر فـرض هـم اگـر گفتـۀ وي را مبني بر اينکه بدن ابزاري براي نفس است ، بپذيريم بـازهم نقشـي کـه وي بـراي بـدن در هنگـام ادراک بر ميشمارد، نشان ميدهد که از نظر او بدن چيزي بيش از يک ابـزار صـرف اسـت .