ملخص الجهاز:
"تقدیم به جانباز شیمیایی: ضمیر غایب مفرد ###زمانه خواست تو را ماضی بعید کند#شناسنامة درد تو را کند تمدید#به دستمال نسیم آمده است، این پاییز#میان بقچة عطرش نشد که دختر باد#زدهست خیمه بر این باغ، ابری از اندوه #زمانه خواست که در خانقاه تاولها#کنون زمانة شاعر چه از تو بنویسد؟#حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»#خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست #ضمیر غایب مفرد کند، شهید کند#تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند#که زخمهای اناریت را سپید کند#سپیده دم، گل زخم تو را خرید کند#که رد پای تو را نیز ناپدید کند#تو را مراد کند، درد را مرید کند#خدا نصیب غزل مصرعی جدید کند#مقام توست اگر وصف «بایزید» کند#که ذره ذره تمام تو را شهید کند## محمد سعید میرزایی غزل خاطرات ###در کوله بار غربتم یک دل، از روزهای واپسین ماندهست#عباسهای تشنه لب رفتند، لب تشنه مشکی بر زمین ماندهست #من بودم و او بود و گمنامی، نامش چه بود؟ انگار یادم نیست!#بر شانههای سنگی دیوار، نام تو ای عاشقترین، ماندهست #مثل نسیم صبح نخلستان، سرشار از زخم و سکوت و صبر#رفتید، اما در دل هر چاه، یک سینه آواز حزین ماندهست #«رفتیم اگر نامهربان بودیم» ـ رفتند اما مهربان بودند ـ#بر شانةخونینتان یاران!
برسانید به آبم #یا اینکه به بیراهه دویدهست شتابم #شاید که تو را ـ ای عطش گنگ ـ بیابم #یک عمر که با آینهها بود خطابم #هر شب من و اندوه که حیف است بخوابم #یک شعله نوشتند ملائک به حسابم #حیرت زدهام، تشنة یک جرعه جوابم سیدعلی میرافضلی * ."