ملخص الجهاز:
"مردم به آسمان خیره شده بودند و تنها کلام زینب(علیها السلام) بود که در گوشهایشان طنینانداز میگردید: «آیا میدانید که کدام جگری را شکافتید و چه خونی را ریختید؟»....
ابنزیاد پوزخندی زد و زینب(علیها السلام) لب به سخن باز کرد: «حمد و سپاس خدا را که ما را به وسیلة پیامبرش گرامی داشت و از هر پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا شخص تبهکار رسوا میشود و بدکار دروغ میگوید و او غیر از ماست.
آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی (مردانه) به قتلگاه خویش شتافتند و چه زود است که خداوند تو و آنها را در یک جا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید تا معلوم شود حق با کیست، ای پسر مرجانه!» دستهای عبیدالله آشکارا لرزید.
عبیدالله کلمه خدا را طوری گفت که زینب(علیها السلام) و خاندانش را تحقیر کند."