خلاصة:
نهضت اصلاحات پروتستانی، جنبشی عظیم بود که تأثیر فراوانی بر همه ساحتهای نظری و عملی مغربزمین گذاشت. لذا بعضی از متفکران جهان اسلام با ملاحظه مشکلات عدیده جهان اسلام، چاره کار را نوعی اصلاح از سنخ اصلاحات پروتستانی دانستند. در نتیجه نگاهی همدلانه و گاه توأم با شیفتگی به آن داشتند؛ اما با بررسی دقیقتر این تحول بزرگ در جهان مسیحی میتوان گفت این گرتهبرداری، نوعی سادهاندیشی و سطحینگری در این موضوع است. چون اصلاحات پروتستانی، اولاً، آنچنان مترقی، آزادمنشانه و یکسره برخوردار از عناصر مثبت و سازنده نبوده، و ثانیاً این نسخه نمیتواند عیناً درباره جهان اسلام صدق کند که تا حدی به دلیل تفاوت در مبانی کلامی و الاهیاتی خاص اسلام است. در قمست انتهایی مقاله، رویکرد منفینگرانه به اصلاحات دینی، که آن را عامل استبداد دینی معرفی کرده، نقد شده است.
ملخص الجهاز:
ابتدا چنین به نظر میرسد که میان این دو، نوعی شباهت و همسانی در نگاه و نگرش وجود دارد که یکی وصف عام گروهها و فرقههای دینی مختلفی است که تحت نام اسلام شناخته میشود و دیگری نام فرقهای خاص با سابقهای پانصدساله که با سر برآوردنش، کلیسای غرب مسیحی دچار بزرگترین انشقاق و افتراق تاریخی و اجتماعی شد و پسلرزههای آن بر ساحت دین و اجتماع و سیاست هنوز نیز به قوت خود باقی است و اصلا بسیاری از مرزبندیهای سیاسی و جغرافیایی موجود، مربوط به آن دوران است.
شاید این پرسش مطرح شود که: مصلحان دینی در مغربزمین، با توجه به نگاه متفاوت به آموزههای دینی خود، چه نگاهی به آموزههای دینی سایر ادیان، بهویژه اسلام و رهبرانشان، داشتند؟ با توجه به اینکه در همین زمان سپاه اسلام به سرداری عثمانیها، قلمروهای جغرافیایی اروپا را درنوردیده بود، توقع جوابی چندان دلنشین انتظاری دور از واقع است؛ تا جایی که یکی از نکات جالبی که میتواند در ارزیابی کلی مصلحانی چون لوتر و کالون مؤثر باشد، نوع نگاه آنان به سایر ادیان و پیروان آنها است.
"/ دوم آنکه، آیا همان نگاه بعینه برای ما کافی و ضروری است و نسخهای که برای آن بیمار نوشته شده است، عینا برای بیمار دیگر هم باید استفاده شود؟ در این صورت، هر دو جامعه، به رغم تفاوتها در باورها، نگرشها، و منش و اخلاق در وضعیت یکسانی هستند یا آنکه شاید آن نسخه شفابخش، سم مهلکی برای دیگری یا دارویی فاقد تأثیر باشد؟ البته تمایل جریانهای فکری به جریان پروتستانی در ایران شاید بیشتر باشد تا جریانهای مشابه در شاخه عربی و غیرعربی، و این تأکید بر تحولات پروتستانی و نقش سازنده احتمالی آن بیشتر در میان متفکران ایرانی شیعی دیده میشود که خودش جای بررسی دارد.