خلاصة:
«نظریه حقوق بین الملل» در پی بررسی خاستگاه قواعد، نهادها و رویه هایی است که حقوق بین الملل بر مبنای آن ها ایجاد می شود. به همین دلیل است که «نظریه» در حقوق می تواند دست کم به برخی از رویه ها و قواعد مشروعیت بدهد و موارد دیگر را بدون مشروعیت باقی گذارد. از این منظر، «نظریه لیبرالی حقوق بین الملل» در حقوق بین الملل جایگاهی مهم دارد. به گواهی مطالعات گوناگون، این نظریه در برآمدن رویکرد «صلح آمیز» در حقوق بین الملل و کنارزدن رهیافت های کلاسیک در این حوزه نقش به سزایی داشته است که عمدتا سخنی جز «مشروعیت جنگ» نمی شناختند. با وجود این، دقت در مولفه های ساختاری این نظریه، به خوبی این حقیقت را فاش می کند که نظریه لیبرالی حقوق بین الملل در همان حالی که به تحقق رویکرد «صلح آمیز» در حقوق بین الملل کمک کرده است، بسترهای قابل اعتنایی را به منظور توجیه به کارگیری «زور» یا به عبارت دیگر تساهل نسبت به «جنگ» فراهم می کند. این مقاله تلاش می کند تا این دوگانگی ها یا تناقض ها را در نظریه لیبرالی حقوق بین الملل بررسی کند.
ملخص الجهاز:
"Hannah Arendt در ایـن مقالـه ، ابتـدا نظریـۀ لیبرالـی حقـوق بـین الملـل و ارتبـاط آن بـا برآمـدن رویکـرد «صلح محور» در حقوق بین الملل تبیین شده است ، سپس در بخش بعدی نشـان داده مـیشـود که چگونه این نظریه ، همزمان توجیهاتی برای توسل به زور فراهم مـیکنـد.
توجه به سازمان حقوق داخلی و سیاسـی دولـت هـا بـه ایـن دلیل است که نظریۀ لیبرال حقوق بین الملل متأثر از نظریـۀ لیبرالـی روابـط بـین الملـل ، رفتـار دولت ها را بازتابی از سازمان سیاسی- حقوقی درونی آن ها میدانـد (١٨-١٧ :٢٠١٤ ,Wills).
ICJ, Nicaragua Case: para)، چگونه میتوان ضرورت وجود «دولت های لیبرال دموکرات » و «عـدم مداخلـه در امـور داخلـی دولت ها» را به منزلۀ ویژگی نظریۀ لیبرالی قابل جمع دانست ؟ پاسـخ بـه ایـن پرسـش بـه طـور مفصل تری در ادامه خواهد آمد، اما عجالتا باید گفت که از منظر تئوری لیبرالـی، منـع مداخلـه امتیازی است که دولت های لیبرال حاضر در جامعۀ بین المللی از آن برخوردارند و این در حـالی است که دولت های غیرلیبرال ، صلاحیت حضور در جامعۀ جهانی و برخورداری از امتیازات آن را ندارند (٦-٣ :١٩٩٧ ,Owen).
به همین دلیل ، اگر لیبـرال هـا بـر این نظرند که بخشی از دلایل آن ها برای ترجیح صلح لیبرالی کاملا تجربی است ، زیرا در میـان دولت های توتالیتر، کمونیستی و نژادپرسـت نمـیتـوان سـراغی از صـلح گرفـت ، بایـد پـذیرای مسئولیت های ناشی از پیامدهای نظریۀ آن ها در تحقق وضعیت ها و رژیم های توتالیتری باشند."