ملخص الجهاز:
"دردسر معلمی بیتجربه که تازه مدیر شده بود، در اولین جلسة شورای معلمان آنقدر از دوستش که معلم کلاس چهارم بود تعریف و تمجید کردکه همة معلمها ناراحت شدند و سرشان درد گرفت.
زیارت مدیری در اولین جلسة شورای معلمان برای اینکه خودش را نشان بدهد و دلگرمی برای معلمان ایجاد کند، قاطعانه گفت:«همکاران محترم، خواهش میکنم کارهایتان را به نحو احسن انجام بدهید؛ بنده اگر لایق باشم، سعی میکنم برای تقدیر و تشکر از زحماتتان همه را روز جمعة آخر سال ببرم زیارت!» معلمها خوشحال شدند؛ دست محکمی زدند و صلوات بلندی فرستادند.
وقتی بازنشسته شد، روزی معلمی که مدتها با او کار کرده بود، او را دید و بعد از احوالپرسی گفت:«من در مدت معلمیام یک چیز عجیب از شما دیدم!» مدیر مثل روزهای مدرسه پرسید:«چه چیزی عزیز؟» معلم گفت: «شما هیچ وقت از کارهای خوب معلمها حتی یک تشکر خشک و خالی هم نمیکردید!» مدیر با لبخند جواب داد:«بله عزیز؛ میدانی چرا؟» معلم گفت: «اگر میدانستم که مزاحم نمیشدم و نمیپرسیدم."