خلاصة:
پرسش از چیستی نفس ناطقه و ویژگیهای آن، از مهمترین مبانی معرفت و تربیّت اخلاقی انسان است که با رویکردهای علمی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، کلامی، دینی و غیر آن، موردتوجه بوده است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دیدگاه فخرالدین رازی در مسألهی چگونگی اختلاف نفوس ناطقه پرداخته شده است. فخررازی حقیقت انسان را نفس و آن را موجودی مجرّد میداند، وی با استناد به دلایل عقلی و نقلی، بر آن است که نفوس مذکور با یکدیگر تفاوت ماهوی و جوهری دارند، این دیدگاه علاوهبر پیامدهای تربیتی، ازنظر عقلی و نقلی نیز قابلتأمل است. هم سخنان او درباب تربیت و تکاملپذیری نفس با مدعای فوق منافات دارد و هم دلایل او بر این مدعا قابلنقد میباشد که در حد وسع به آن پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
در این پژوهش سعی بر تحلیل دیدگاه وی درباب نفس و چگونگی اختلاف نفوس ناطقه با یکدیگر داریم، باتوجهبه گستردگی دامنهی بحث نفس، تلاش بر آن است که تنها به تحلیل دیدگاه رازی در مسألهی مذکور و نقد و بیان ناسازگاری درونی سخنان وی پرداخته شود.
۳. حقیقت نفس از دیدگاه رازی دیدگاه فخر رازی در مسألهی نفس و حقیقت وجود انسان، متزلزل و مضطرب بهنظر میرسد، او نفس را حقیقت انسان میداند، در مواردی آن را موجودی از نوع جسم مادی (عنصری) و در بعضی جاها، آن را موجودی از سنخ اجسام اثیری (جسم لطیف) و درنهایت، آن را موجودی مجرد معرفی میکند (4، ج: 31، ص: 178) وی در کتاب الاربعین فی اصول الدین، پس از نقل دیدگاههای گوناگون در مسألهی فوق، چنین میگوید: «چرا جایز نباشد که بگوییم حقیقت انسان، اجزای لطیفی میباشند که در بدن او ساری و جاریاند و تا پایان عمر دنیوی همراه انسان است و چون ازنظر ماهوی با اجسام عنصری (مادی) متفاوتاند، فسادناپذیرند و دچار هیچ تغییر و تبدیلی نمیشوند؟» (3، ج: 2، ص: 59) چنانکه ملاحظه میشود، در اینجا او به صراحت نفس را جسمی لطیف میداند که غیر از تن و جسم بوده و خود از عالمی دیگر است.
گویی سعادت و شقاوت، ذاتی و همزاد انسان است و قبل از تولد به پای هر فردی نوشته شده است، وی با استناد به آیهی شریفهی مذکور میگوید ارواح دو دستهاند: برخی از آنها ذاتا و جوهرا پاک و بیشائبه هستند و آمادگی شناخت حق و خیر و نیکی و عمل به آن را دارند و برخی از ارواح، ذاتا ناپاک و خشن و تیره بوده و هیچ آمادگی برای پذیرش معارف حقه و اخلاق پسندیده ندارند، یا خیلی کند آنها را میپذیرند و حتی در صورت پذیرش هم، چهبسا که نتوانند آنها را نگهداری کنند و بهره ببرند.