خلاصة:
یکی از مسائلی که از آغاز موردتوجه اسلام بوده، تنظیم اصول و قواعد ارتباطات انسانی است. روابط میان ملل مسلمان و غیرمسلمان بخشی از این حوزه گسترده است. این روابط براساس دلایل عقلی و نقلی برمدار اصولی چون «قسط» و «نفی سلطه کافر بر مسلمان» استوار است. دراینمیان، برخی فقیهان تلقی اثباتی از اصل «نفی سبیل» درکنار بعد سلبی آن را با عنایت به برخی از مستندات نقلی آن همچون روایت «الاسلام یعلوا ولایعلی علیه» موردتوجه قرار دادهاند. ایشان بر این باور شدهاند که تنظیم روابط بینالمللی مسلمانان با اقوام و ملل غیرمسلمان باید بهگونهای رقم زده شود که همواره به برتری حقوقی مسلمان بر کافر بینجامد. بهنظر میرسد چنین خوانشی از قاعده نفی سبیل با اصل قسط (یکی از پایهایترین اصول روابط بینالملل اسلامی) در تضاد است. این مقاله بررسی ابعاد این موضوع را برعهده گرفته و با اتخاذ رویکردی انتقادی دربرابر خوانش فقهی مذکور، تفسیری نو از قاعده نفی سبیل ارائه کرده که همسو با عدالت بینالمللی است.
Conducting the principles of human relations is one of the subjects which has been highly noted from the first days of the advent of Islām. Obviously، Muslims—Non-Muslim's relations is part of this broad area. These relations supported by rational and narrative reasoning are based upon principles like "Justice" and "No-Domination for Unbelievers Over Believers (No Way Principle)." Some scholars، with regard to certain narrative arguments e.g. Islām's Supremacy have noted the positive side of this principle alongside the negative side. These scholars hold that codifying Islāmic international relations should be established in a manner that supremacy of Muslims preserves. It seems that this interpretation of the Principle of "No way" challenges the Principle of Justice as the most basic foundation of the Islāmic international relations. This essay، by criticizing the current juridical interpretation، and aligned with the concept of International Justice، presents a new interpretation of the "No Way Principle".
ملخص الجهاز:
"یکی از شواهدی که بر عقلی بودن محتوای قاعدۀ نفی سبیل و درنتیجه، انحصار مدلول آن در نفی ظلم و سلطهپذیری ظالمانه میتوان ارائه نمود، تصریح برخی فقیهان به غیرقابلتخصیص بودن این اصل (نائینی، 1413ق: ج2، ص344) و اعتراف فقیهانی نظیر کاشفالغطاء (1420ق: ص158) و صاحب جواهر (1404ق: ج22، ص342) بر عقلانی بودن محتوای اصل نفی سبیل است؛ مطلبی که در آرای امام خمینی1 نیز میتوان برای آن شواهدی جستوجو نمود، زیرا بهعقیدۀ ایشان، حوزۀ روابط بینالملل حوزۀ عقل و تدبیر و خردورزی است؛ یعنی جایی است که عقل مصلحتاندیش باید با ترازوی منافع و مضار عمل و مصالح و مفاسد امت اسلامی و مسلمانان به قضاوت بنشیند.
ازاینرو، ضروری است از این دو دیدگاه فاصله بگیریم: دیدگاه نخست: این دیدگاه با تمسک به دلایلی ضعیف و آیاتی متشابه، برخلاف روش عادلانۀ پیامبر6 در برخورد با اهل کتاب (جعفری تبریزی، 1419ق: ص20) و همچنین، دلایل فراوانی که میان اهل ذمه و اهل حرب در حقوق تفکیک قائل شده (ابنفهد حلی، 1407ق: ج5، ص178) از توصیههای اخلاقی ـ اسلامی مبنی بر پرهیز از کبر و خودبرتربینی چشمپوشی میکند؛ افزونبراین، بدون تفکیک میان غیرمسلمانانی که در آیات زیادی در قرآن مجید، خداشناسی و گرایش دستکم جمعی از آنان به خدا را تذکر میدهد (آل عمران: 113)، همۀ غیرمسلمانان را (که قرآن کریم در دو دستۀ صلحطلب و جنگطلب تقسیم نموده) در یک دسته قرار داده است؛ این دیدگاه، درنتیجه، به برتری حقوقی شهروندان مسلمان جامعه اسلامی و عدم تساوی ایشان دربرابر قانون بر دیگر شهروندان حکم داده است؛ شهروندانی که سایۀ عدالت اسلامی را پناهگاه امنی برای خود قرار دادهاند."