خلاصة:
ابن سینا فیلسوفی اثرگذار در فلسفه اسلامی است، قرن ها پس از او بسیاری از فیلسوفان مسلمان و
حتی متکلمان خود را شارح اندیشه های او می دانستند. ابوعلی سینا برای اثبات معاد روشی کاملا عقلی
برمی گزیند و از راه اثبات تجرّد نفس، دلیلی بر بقای آن اقامه می کند. به عبارت دیگر، او برای اثبات
معاد روحانی صرفا به عقل استناد می کند و روش فلسفی را کاملا ممکن می داند، اما برای اثبات معاد
جسمانی به وحی استناد میجوید و کمیت عقل را در این میدان لنگ می داند. وی درکل پیرامون
مباحث نفس و معاد از استدلال عقلی و فلسفی مدد می گیرد و جز در مواردی که مرتبط با معاد
جسمانی است، به متون دینی استناد نمی کند. او به معاد روحانی و جسمانی اعتقاد دارد، ولی صرفا به
بررسی فلسفی معاد روحانی می پردازد و معاد جسمانی را به دین واگذار می کند، تصویری که او از
معاد روحانی به دست می دهد، بر فیلسوفان پس از او بسیار اثرگذار بوده است. در این مقاله کوشیده
شده است دیدگاه ابن سینا پیرامون معاد مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
Ibn Sina is an outstanding Muslim philosopher، to the extent that، many Muslim philosophers، and even theologians، regarded him as the master of philosophy for centuries. Ibn Sina takes two different ways to prove bodily resurrection. He chooses a merely discursive and logical way to prove spiritual resurrection. In other words، he brings arguments forward to prove the resurrection of the soul، and thinks that the philosophical method is absolutely able to prove the survival of soul، but in order to prove the physical resurrection، he relies on the revelation and testimony; because he thinks it is beyond of reasoning limitations. To put it simply، however he holds that philosophical reasoning can establish the Hereafter of the soul، but bodily resurrection is a matter of faith. Indeed، he refers to testimony only for this certain subject; and، ostensibly he believes in bodily resurrection but do not study it philosophically. Avicenna’s explanation of spiritual resurrection has influenced most of his successors. We examine his theory about survival of the soul in the hereafter in this article.
ملخص الجهاز:
از نظر ابنسینا قصد اصلی آیات تشویق عموم مردم به انجام کارهای نیک است، نه بیان جسمانی بودن زندگی اخروی؛ چرا که عوام مردم، بسیاری از حقایق دینی مانند ملائکه و حتی در برخی اوصاف خداوند قائل به جسمیت هستند و لزومی ندارد که حکیم نیز در این باورها از فهم عامیانه آیات پیروی داشته باشد (همو: 58).
ابنسینا با توضیح پنج اصل یاد شده و مقدمه قرار دادن آنها برای بحث معاد روحانی، به این نتیجه میرسد که کمال خاص نفس ناطقه که بنابر مقدمه اول، ملائم با نفس ناطقه است، آن است که عالمی عقلی، درست شبیه عالم عینی باشد و صورت کل جهان در او مرتسم شود (ابنسینا، 1376: 466).
اما در برخی آثار خود، مانند الهیات نجات، اینگونه قاهرانه و متهورانه سخن نگفته است؛ بلکه به صراحت اعلام کرده است که هر چند معاد روحانی و سعادت و شقاوت عقلی و روحی با عقل و فلسفه قابل اثبات است، اما معاد جسمانی که شریعت بر آن دلالت دارد، جز از طریق شرع و اخبار مخبر صادق قابل قبول نیست.
ضمن اینکه، پذیرش معاد روحانی و معاد جسمانی به صورت توأمان باعث شده است که ابن سینا برزخ را نیز پذیرا باشد، بر اساس معاد روحانی، نفس پس از مرگ بدن به حیات خود ادامه میدهد و براساس معاد جسمانی، بدن دوباره برانگیخته میشود و ثواب و عقاب جسمانی میبیند.