خلاصة:
هر جامعه ای متناسب با فرهنگ خود، رفاه و سعادت را تعریف می کند؛ زیرا همت و توانایی مردم متناسب با ارزشهای حاکم بر جامعه زندگی خوب و زندگی بد را رقم می زند. آنان همواره نگران امری هستند که برای جیاتشان ضروری است و امری که برای حیات یک جامعه ضروری باشد هم از جهت یک جامعه ضروری باشد هم از جهت مفهوم و هم از جهت مصداق تابع فرهنگ جامعه است.
ملخص الجهاز:
"ارزشهایی همچون تأکید بر آینده نگری،کارس سخت،آموزش کارا و اثر بخش برای منابع انسانی،اهمیت به پیشرفت،شایسته سالاری و صرفهجویی در منابع مالی نقش مهمی در توسعه کشورها ایفاء میکنند و نیز دانش، تجربهء ژرف و واقع بینانه از جهان هستی و اصلاح عقاید،عادات و سنن خرافی در پیشرفت و موفقیت کشورها در بازارهای جهانی ملموس است.
پس اگر ملتی بخواهد از فقر به رفاه نسبی تغییر وضعیت دهد،باید بداند این تغییر بسیار سخت حاصل شده و نیازمند توانایی و ظرفیت سازی بسیار عظیم درونی و آنگاه بیرونی است؛ضمن اینکه به صورت مستمر جامعه باید خود را تحلیل و در این اصلاحگری اصرار و تأکید ورزد،زیرا پایه و اصل پیشرفت هر جامعهای خود اصلاحگری آن است.
جای این پرسش مهم باقی است که نقش مدیران و رهبران هر جامعه و سازمان،در ایجاد رفاه کاهش فقر و نیل به پیشرفت را چه کسی تعریف میکند؟آیا آنان بدون مشخص شدهن این جایگاه،هیچ نقشی برای خود را سعادتمندی مردمانشان ایفا نمیکنند؟ انجمن علمی در حال تأسیس توسعه مدیریت،در انتظار پاسخهای شما میباشد."