ملخص الجهاز:
"هگل موضع انتقادی خود نسبت به این دیدگاه را در تبصره بند 258 عناصر فلسفه حق بهروشنی بیان می کند: «اگر دولت با مفهوم جامعه مدنی اشتباه گرفته شود و قوه قاهره آن با مالکیت و آزادی شخصی یکسان فرض شود، منافع افراد به دلیل غایی اتحاد آن ها تبدیل می شود؛ همچنین از مقدمه بالا چنین برمی آید که عضویت در دولت امری اختیاری است اما ارتباط دولت با فرد کاملا از سنخی دیگر است.
نکته قابل توجه این است که در فلسفه هگل – بر خلاف رویکرد ایده آلیستی افلاطون که مثال ها همواره ناقص بوده و هیچگاه به طور کامل مبین مفهوم یا ایده مثال زده شده نیستند – همیشه در مثال چیزی بیشتر از آنچه می خواهد مثال آن باشد وجود دارد ؛ این مازاد موجود در مثال ها (سوژه های جزیی در دل کل)- که به تعبیر ژیژک تصدیق وجود هسته ای ماتریالیستی در دل پدیدارشناسی روح به شمار می آید - است که همواره کل را بحرانی می کند8.
نکته مهم در اینجا، نه محتوای آموزش بلکه توجه به این مساله است که این شکل از فرهنگی کردن و برساختن فردیت با افراد رابطه ای کاملا بیرونی و انتزاعی دارد؛ در حالی که پیوند خوردن سوژه با تفکری انتقادی که او را واجد قدرت نقادی ساختار می کند تنها از رهگذر درونی کردن تجربه شکست و رسیدن به تامل در نفس است که حاصل می شود."